مقدار متيقن. و نظير اين است اين كه علم دارد به اين كه مبلغى از زيد به تدريج گرفته است و بعد هم مبلغى دفعة يا به تدريج داده است، و نمىداند ذمه او فارغ است، يا نه؟ در اين صورت مىگويد: قدر معلوم از دين، فلان مبلغ است، و اين قدر از اداء هم معلوم است، و اصل، عدم اشتغال به ازيد از آن است.
سؤال 16: لو ان صندوق ماء من حديد، طوله و عرض ذراع حلب (وهو المتعارف في بلادنا) ويزيد عليه قليلا وارتفاعه (اى العمق) قريبا من الذراعين او ذراع ونصف، والماء يجرى اليه من بورى ماكينة قطره يستدير على ابهام متوسط، وامتلاء منه ماء متصلا، وينقطع تارة، تارة، وادخل فيه قدحا يوضع اين ما اتفق من الارض التى لاتحفظ من النجاسة، او يفرض مساورته بعينها، ثم اجرى مائه حتى فاض من اطرافه على الارض، فحاله بالنسبة لحجم الصندوق ومقياس جريانه المذكور هل يبرء من النجاسة، ام لا؟
جواب: اذا كان ما في الصندوق من الماء متصلا بما في البورى على طوله، وكان مجموع ما فيها من الماء بمقدار الكر، لاينجس بملاقات النجاسة، او المتنجس. والكر بحسب الوزن بحقة الاسلامبول (وهى مائتان وثمانون مثقالا صيرفيا) مائتا حقة واثنان وتسعون حقة و نصف. وبعبارة اخرى، الكر ثلثمائة الا سبع حقق ونصف. وان كان المجموع اقل من ذلك، ينجس.
سؤال 17: استصحاب كر، يا كريت هر دو، صحيح است، يا نه؟
جواب: استصحاب وجود الكر في هذا مثلا، اصل مثبت است، چون اثبات نمىكند كه هذا الماء كر. بلى، اگر حكمى بار باشد بر وجود الكر ولو معين نشود در چيزى، مىشود به اجراء استصحاب آن، اثبات كرد آن حكم را، مثلا اگر نذر كرده است كه اگر آب كر در حوض موجود باشد يك قران به فقير بدهد، مىشود گفت: الاصل، بقاء الكر فيه بعد ماكان موجودا فيه سابقا، بلكه در اين صورت اگر تاريك باشد و نداند كه آبى از اصل در حوض هست، يا نه، مانعى ندارد، چون نمىخواهد ترتيب اثر بر ما في الحوض كند فعلا، پس كفايت مىكند او را مجرد حكم شرع به اين كه كر در حوض موجود است، مثل اين كه اگر نذر كرده كه اگر زيد در خانه است يك قران به فقير بدهد، به استصحاب، اثبات مىكند وجود زيد را در خانه.
و به اين بيان در جائى كه موضوع مستصحب، مشكوك الوجود باشد نيز استصحاب