زيارات ونحو اينها، نماءات حاصله صرف مىشود در آن مصارف. چون عين از ملك وارث بيرون است و معين است از براى مصارف، پس منافع آن تابع است.
و اما در مثل وقف ونحو آن كه محتاج به اجراء عقد است، ظاهر اين است كه آن نماءات باقى است بر ملك ميت، يا در حكم مال او است. و چون داخل در تركه نيست، بلكه حاصل بعد الموت است، بايد صرف شود در وجوه بر از براى ميت، و محتمل است رجوع آن به ورثه.
و بهتر صرف آن است در مصرف وقف، هر گاه از وجوه خيرات باشد، لكن با استرضاى ورثه، و هم چنين است هر گاه وصيت كند به صلح بلا عوض. و اما هر گاه وصيت كند به بيع عين معينى به شخص معينى، پس منافع آن عين قبل البيع مال ورثه است (والله العالم).
سؤال 600: اگر زيدى وصيت كرد كه من را در رواق مطهر دفن كنيد، وزيد عالم بود كه مال الدفن مثلا بيست ليره مىباشد. بعد از فوت زيد، ناظرى كه موصى از برايش دو ليره معين كرده به جهت نظارتش، على الرسم آن ناظر به بعض حيل و مطالب، دفن نمود زيد را مثلا به دو ليره. در اين صورت آن زيادتى داخل ثلث يا تركه است، يا آن كه آن ناظر اجرت المثل و حقى در آن زيادتى مال الدفن دارد، يا آن كه حقى ندارد؟ و در صورت محقق بودنش، چه ميزان است؟ و در صورت رجوع به خبره نمودن، خبره حكام شرعند كه بايد تعيين كنند يا ديگران؟ بيان فرمائيد.
جواب: بر فرض اين كه آن ناظر در اين سعى و زحمت متبرع نباشد، مستحق حق الزحمه و اجرت المثل عمل خود است. و در تعيين اجرت المثل عمل مذكور، رجوع مىشود به اهل خبره اين عمل، و دخلى به حاكم شرع ندارد. لكن به شرط اين كه اين عمل جزء اعمالى كه در وصيت، اجرت دو ليره براى آن معين شده نباشد. و الا هيچ مستحق نيست ماعداى دو ليره و بقيه مال الدفن جزء تركه است كه بايد قسمت شود ما بين ورثه بعد از اخراج ثلث آن، هر گاه وصيت اخراج مطلق ثلث شده باشد (والله العالم).
سؤال 601: زيدى عبارت وصيت نامه اش اين است كه: " اولا، تمام مستغلاتى كه دارم، سواى آنچه را كه ثلث قرار داده ام و سواى آنچه به نور چشمان فلانه و فلانه مصالحه كرده ام كه بعد ذكر مىشود، از خانه و دكان و كاروانسرا و غيره، آنچه را كه صدق مستغل نمايد، تماما