بلكه محقق در شرايع، در باب نكاح، فرموده 1 است: " يجوز أن يجمع بين نكاح و بيع في عقد واحد، ويقسط العوض على الثمن و مهر المثل. ولو كان معها دينار، فقالت: زوجتك نفسى و بعتك هذا الدينار بدينار، بطل البيع لانه ربا، وفسد المهر وصح النكاح. اما لو اختلف الجنس صح الجميع ". وقال في موضع آخر: " ويجوز ان يتزوج امرأتين به مهر واحد ويكون المهر بينهن بالسوية، وقيل يقسط على مهور امثالهن وهو أشبه " و در جواهر 2 نفى وجدان خلاف كرده است در جواز جمع امرأتين يا اكثر در عقد واحد. و جواز قرار دادن مهر واحد از براى امرأتين را اسناد به اكثر داده است. قال: " بل صريح بعض و ظاهر آخرين عدم الفرق في ذلك يعنى (في جواز جمع الامرأتين في عقد واحد) بين اتحاد الزوج وتعدده كما لو قال مثلا:
" زوجت فاطمة زيدا وهندا بكرا " فقال وكيلهما: " قد قبلت " والمراد باتحاد العقد اتحاد ايجابه وقبوله أو احدهما، فتعدده يكون بتعدد ايجابه وقبوله، وعلى ذلك يمكن اجتماع البيع و الاجارة والابراء والصلح والاسقاط وغيرها " 3.
سؤال 285: زيدى قطعه معينى مشتمل بر پنجاه وصله نخل مىفروشد به عمرو با شرب از چاه معين، عمرو پنجاه وصله ديگر در ميان پنجاه وصله اول غرس مىنمايد. آيا حق شرب پنجاه و صله ثانوى از اين چاره دارد يا خير؟
جواب: هر گاه شرط شده است شرب خصوص اين پنجاه وصله اولى، مشترى حق بيش از آن ندارد. و اگر شرط شده است كه شرب آن قطعه معينى هر چه در آن باشد از آن چاه باشد، حق شرب آن پنجاه وصله جديده نيز دارد (والله العالم).
سؤال 286: زيد تمام دارائى خود را به عقد عمرى مصالحه مىكند عين را به يك پسر و دو دختر كه وارث او منحصر به همين است و منفعت آن را با خود قرار مىدهد. و بعد از آن زيد آنچه را كه قابل اجاره باشد مىدهد به اجاره آن پسر و مال الاجاره را به آن پسر مصالحه مىنمايد به مدت بيست سال. پنج سال كه از زمان اجاره مىگذرد زيد فوت مىشود. آيا باقى