نمايد؟
جواب: ظاهر عبارت مزبوره تقييد نيست بلكه تعدد مطلوب است. به اين معنى كه اخراج ثلث خواسته است. و خواسته است كه يخچال را به مقدار وفاء ثلث حبس كنند. پس هر گاه مطلوب دويم كه ثلث قرار دادن يخچال باشد آن كه نشد، مطلوب اول كه اخراج ثلث باشد برقرار است و بايد معادل آن از جاى ديگر ثلث قرار دهند به نحو مزبور.
سؤال 562: زيد موصى در زمان وصيت يك عيال داشته، و از همان عيال يك صغير داشته كه وصيان را بر صغار خود وصى كرده، بعد ذلك زوجه ديگر گرفته كه در زمان وفات خود از عيال اولى أبدا صغير ندارد و صغار از عيال ثانى، آيا وصيان، قيم و وصى بر اين صغار هم مىشوند يا خير؟ و اگر حاكم شرع قيم براى صغار قرار دهد، با اين عبارت وصيت نامه كه عرض شد محل دارد يا خير؟
جواب: هر گاه تعبير وصيت نامه اين است كه وصيان قيم بر صغار باشند، و مفروض اين است يك صغير بيشتر نداشته، ظاهر از تعبير صغار به لفظ جمع، عدم اختصاص به آن صغير موجود حال وصيت است. بلكه مراد قيمومت بر مطلق صغار حال الموت است. و در اين تقدير، حاكم شرع نمىتواند ديگرى را قيم قرار دهد، با فرض اين كه آن دو نفر وصى اهليت قيموميت داشته باشند. بلكه اگر تعبير به لفظ جمع نباشد، چنين است. بلى بهتر اين است كه حاكم شرع همان دو نفر را قيم قرار دهد (والله العالم).
سؤال 564: سخص أوصى في رد مظالم وصلة رحم لكل بليرتين، فأخرج الوصى الاربع ليرات، لكن شك الان هل دفع ثلاث ليرات صلة رحم وليرة رد مظالم أم عمل على طبق الوصية؟
جواب: الظاهر جواز حمل فعله حين العمل على الصحة بدفع ليرتين لكل منهما (والله العالم).
سؤال 564: رجل أوصى بعشرين ليرة مثلا وعين موارد صرفها، على عبادة ومظالم و غيرها، ولكن الميت لم يترك مالا سوى دار أو حصة دار كان يسكنها مع أولاده، فبعد موته تماطل الوصى في اخراج الوصية وبيع مقدار مايكفى للوصية من الدار، فهل يجب علينا أن