نداشتن، و مصلحت بودن در فروش و نبودن، پس اگر اولاد كبار باشند و مدعى عدم خيار باشند، قول آنها مسموع است، مادام كه خلاف آن معلوم نشده است. و اگر صغار باشند و محتمل باشد خيار داشتن، يا از باب مصلحت صغار، فروختن محكوم است به صحت تا خلاف آن معلوم شود (والله العالم).
سؤال 389: صلح جميع ما يملك، صحيح است يا نه؟
جواب: ضرر ندارد. مگر آن كه معامله سفهى باشد، كما لايبعد في بعض المقامات.
سؤال 390: ربا در صلح هست يا نه؟ و صلح در باب صرف، قبض مجلس لازم دارد يا نه؟
جواب: اقوى، جريان ربا است در جميع معاوضات. بلى، جريان آن در مثل قسمت و فسخ و اقاله و غرامات، معلوم نيست. اگر چه در لب، تبادل و تعاوض شده، چرا كه اينها معاوضه نيستند. و تبادل غير مبادله است. و قبض مجلس در صلح صرف لازم نيست اگر چه احوط است.
سؤال 391: هر گاه زيد املاكى را منتقل نمايد به اولاد خود، به شرط خيار فسخ از براى خود، بنفسه. الى مدت سه سال، و معلوم نباشد كه به عقد واحد بوده يا هر يك به عقدى مستقل بوده، و ظاهر عبارات آن است كه هر يك به عقدى مستقل بوده، چرا كه نوشته است در ذيل كه مال المصالحه هر يك، مقدار پنجاه درم گندم و دو عدد فلوس معينين مىباشد، در اين صورت هر گاه در مدت خيار، انتقالى يكى از اولاد را به غيرى بفروشد، فسخ محسوب است يا نه؟ و بر فرض فسخ بودن، اين فسخ سرايت به انتقالى ساير اولاد هم مىكند يا نه؟
جواب: با عدم معلوميت اين كه بيع لنفسه بوده يا از براى منتقل اليه، چنانچه مفروض سؤال است، هر گاه آن بيع در حال صغر منتقل اليه بوده، يا از جانب او وكيل در بيع بوده، محكوم به فسخ نمىشود و آن بيع صحيح است از براى منتقل اليه، چون صادر شده است از ولى يا وكيل او. و هر گاه در حال كبر منتقل اليه بوده، و از جانب او هم وكيل نبوده، بعيد نيست حكم به فسخ از جهت ظهور بيع در اصالت و لنفسه بودن و حمل فعل او بر صحت، پس به مقتضاى لنفسه بودن بيع از جهت ظهور و مقتضاى حمل بر صحت حكم مىشود به اين كه اول