سؤالات مربوط به بيع سؤال 245: زيد مبلغى به عمرو مقروض است و نقد ندارد ولى ملك به قدر كفايت دارد.
به عمرو مىگويد: از ملك من به قدر طلبت قبول كن. عمرو مىگويد: نمىخواهم. بايد حكما يا به من ضامن بدهى يا بيع شرط، آيا شرعا تسلط دارد كه حتما و اجبارا از او ضامن يا بيع شرط بگيرد يا نه؟ و يا بايد ملك به قيمت عادله قبول كند و يا صبر كند تا ملك به فروش برسد؟
جواب: تسلط ندارد بر الزام مديون به دادن ضامن يا بيع شرط. كما اين كه مديون هم تسلط ندارد بر الزام داين به گرفتن ملك به عوض دين ولو به قيمت عادله بدون رضا.
بلى داين را مىرسد مطالبه كند دين خود را اگر مديون معسر نباشد. و بر او واجب است اداء آن ولو به فروختن ملك مادامى كه ضررى بر او نباشد زائد بر آنچه لازمه اداء دين است يا اين كه راضى كند او را به نحوى از انحاء.
سؤال 246: زيد مبلغى به عمرو مقروض است و از اداء نقدى عاجز است. ولى ملك به قدر كفاف دين دارد در بلد صاحب طلب و مىخواهد ملك به طلبكار بدهد ولى در قيمت ملك اختلاف دارند. آيا در تقويم ملك لازم است كه رجوع به مقوم بلد ملك نمايند يا نه؟