دويم، و بر اين كه آن وصى دويم خود آن ناظر است كه تعيين وصى بعد از وفات وصى اول به عهده او واگذار نموده دارد يا نه 1؟ آن عبارت اين است: " و جناب جلالت مئاب آقاى امين ديوان ميرزا محمود خان وفقه الله تعالى را وصى نمودند كه به ما سطر عمل نمايد. و اين اقل احقر را ناظر در جميع امورات وصى معظم له نمودند. و جابجا نمودند صوم وصلاة به استيجار اشخاص موفقين. و تعيين وصى بعد از وصى اول به اين احقر واگذار نمودند. وهكذا آن وصى ثالث، وصى در ايصاء است وهكذا الى يوم القيمة. و بايد هر وصى، شخص امين و عادل را ناظر نمايد به آن وصى كه بعد از او است وهكذا " انتهى.
دو كلمه دلالت عبارت فوق را بر دو مطلب مزبور مشروحا مرقوم فرمائيد.
جواب: عبارت مزبوره دلالت ندارد بر وصى بودن ناظرى كه تعيين وصى بعد از وصى اول به عهده او است. و آنچه مستفاد مىشود اين است كه تعيين وصى با او است. و ظاهر از تعيين وصى اين است كه معين كند غير خود را، و تعيين ناظر بر وصى دويم هم با او است.
و محتمل است كه خودش ناظر باشد و وصى دويم نيز وصى در ايصاء است با تعيين ناظر بر او، و محتمل است كه تعيين وصى سيم هم با ناظر اول باشد. چون وصى بعد از وصى اول اعم است از دويم و سيم، پس با فرض حيات بتواند وصى سيم را هم با ناظرش معين كند (والله العالم).
سؤال 561: زيد وفات كرد در زمان زيارت بيت الله خود، وصيت نامهء معتبر نوشته و انشاء آن وصيت را به قانون شرع مقدس نموده، دو نفر وصى، يك برادر خود و ديگرى برادر عيال خود را معين نموده وايشان را وصى بر صغار خود قرار داده، عبارت وصيت نامه اين است: " دو نفر وصيان بعد از وفات موصى جمع آورى تمام متروكات او را نموده، بعد از اداء ديون موصى، ثلث از تمام متروكات را اخراج نمايند. و از يخچالى معين موصى يك دانگ و نيم يا دو دانگ يه سه دانگ را حبس نمايند و ثلث قرار دهند در مدت يك صد سال، منافع آن را به مصارف ذيل برسانند " حاليه وفات نمود. در زمان حيات هم آن يخچال را فروخته، آيا اين وصيت نسبت به ثلث باطل شده، يا ثلث را از محل ديگر از اموال موصى بايد اخراج