چرا كه دلالت دارد بر اين كه اگر در شب سى ام شهر رمضان ماه ديده شد، و شخص بيست و نه روز روزه گرفته، بعد دو نفر شهادت دادند كه اهل فلان بلد سى روز روزه گرفتند (يعنى در اول ماه، ماه را ديده بودند) او يك روز قضاء كند، پس معلوم مىشود كه بينه بر شياع، حجت است. لكن ممكن است گفته شود كه: مراد اين است كه آن دو نفر شهادت قطعى دهند به رؤيت هلال و اين كه در فلان بلد ديده شده، نه مجرد نقل سبب باشد بدون جزم به رؤيت، چنانچه [چنان كه] مفروض ما نحن فيه است. با اين كه در جمله اى اخبار است كه كسى كه بيست و نه روز روزه گرفته، قضاء نكند يك روز را مگر آن كه بينه قائم شود نزد او به رؤيت.
و از اين حصر مستفاد مىشود عدم كفايت بينه بر شياع.
ففى رواية الحلبى، عن ابى عبد الله عليه السلام قال: " قلت: أرأيت ان كان الشهر تسعة و عشرين يوما، اقضى ذلك اليوم؟ فقال ع: لا إلا أن يشهد لك بينة عدول، فان شهدوا انهم رأوا الهلال قبل ذلك فاقض ذلك اليوم 1. " ونحوها غيرها.
اگر چه ممكن است گفته شود كه غرض، حصر اضافى است در مقابل تو هم راوى كه اگر ماه بيست و نه روز باشد تعيينا نيز يك روز بايد قضاء كند، به خيال اين كه على اى حال بايد سى روز روزه گرفت. پس مراد از استثناء، مطلق ثبوت است به هر وجه بوده باشد، نه اين كه لابد بايد بينه به رؤيت قائم شود، و لذا اگر حكم حاكم معلوم شود، يا به شياع قطعى محقق شود هم كافى است در وجوب قضاء يك روز.
وكيف كان: بر فرض اعتبار شهادت عدلين به شياع، حكم مختص است به شياع قطعى. و أما شهادت ايشان به شياع ظنى پس ثمر ندارد. و مورد سؤال شهادت عدل واحد است به شياع ظنى، چون از ادعاء بيست و پنج نفر غالبا ظن حاصل مىشود، نه قطع، پس اخبار خالد به ادعاء رؤيت آن بيست و پنج نفر از دو جهت محل اعتبار نيست: يكى آن كه عدل واحد است. و يكى آن كه شياع ظنى است، با اين كه اصل مطلب، محل اشكال است چنانچه ذكر شده. (والله العالم) سؤال 205: [شخصى] عمدا روزه رمضان نگرفت با وصف غير معذور بودن، كفاره لازم