از سوى ديگر فقر فرهنگى افراد محروم و ايتام بى سرپرست كه ناشى از تحقير آنان در جامعه و ندادن شخصيت به آنان مىباشد نيز از عوامل عصيانها و ناهنجاريهاى اجتماعى به شمار مىرود، از اين رو حق ديگر ايتام و محرومين بر جامعه اين است كه به آنان شخصيت داده شده و با محبت و عزت با آنان بر خورد شود. قرآن كريم مىفرمايد:
" فاما اليتيم فلا تقهر * وا ما السائل فلا تنهر ": " با افراد يتيم بر خورد ذلت آور و قهرآميز نداشته باش و با سائلين و فقرا بر خورد زجر آور مكن ".
3 - حقوق متقابل مردم و حكومت صالح:
از جمله حقوقى كه حكومت صالح و واليان و كارگزاران چنين حكومتى بر مردم خويش دارند اين است كه دائما مورد خيرخواهى و نصيحت مردم قرار گيرند و آنچه خير و صلاح است دوستانه به آنها تذكر داده شود، و در آنچه خلاف دستور خدا نباشد اطاعت شوند و آحاد ملت با آنها ستيزه جويى وعناد نشان ندهند، كه در صورت عناد چه بسا منجر به فساد و هلاكت افراد و خرابى بلاد و نابودى حكومت و سقوط جامعه مىشود. ولى اطاعت از حكومتها در امورى كه معصيت خداست جايز نيست، چنان كه در حديث معتبر از حضرت امير المؤمنين (ع) وارد شده: " لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق ":
" اطاعت مخلوق در معصيت خالق جايز نيست ".
حق مردم اين است كه كارگزاران حكومت بدانند پذيرش حكومت آنان از سوى مردم باعث قدرت و نفوذ فرمان آنان شده است، پس بايد با مردم مهربان باشند و از خدمت همه جانبه و حمايت آنان دريغ نورزند، و در جهت تأمين حقوق اجتماعى آنان بردبار و داراى شرح صدر باشند، و همواره در برابر اين نعمتى كه خداوند به آنها عطا فرموده است شكرگزارى كنند، براى آنان چون پدرى مهربان بوده و در عقوبت آنان شتاب نكنند، و در برابر نادانيهايى كه احيانا از بعضى از آنان سر مىزند با گذشت باشند.
حكومت عقلا و شرعا مكلف است شرايطى را فراهم آورد كه هر يك از افراد جامعه بتواند در يك زندگى شرافتمندانه و از طريق كار و تلاش نيازهاى خود و خانواده اش را تأمين نمايد، و مردم نيز در مقابل بايد حكومت را در حل مشكلات و گرفتاريها يارى نمايند و در انجام وظايف شرعى و قانونى خود كوتاهى نكنند.
هر انسانى حق دارد نسبت به جان، مال، دين و خانواده خود امنيت و آسايش داشته