، و در نهايت كرامت و عزت را براى انسان به ارمغان مىآورد، چون انسان ديندار خود را متصل به قدرت نامحدود آفريدگار هستى مىداند و در كليه حالات به ياد او و با ايمان به او قلبش آرام مىگردد كه: " الا بذكر الله تطمئن القلوب ". (1) تقليدى نبودن اصول دين:
ايمان و اعتقاد به حقايق عالم هستى و پايبندى به مسائل اعتقادى و اصول دين بايد با دليل و برهان و كسب علم و يقين باشد، هر كس موظف است در پديده هاى هستى تفكر و تأمل نمايد و با رجوع به عقل وفطرت خود، مقدمات ايمان و اعتقاد صحيح را فراهم نمايد، و هر گاه با دليل و برهان به وجود پديد آورنده جهان و سرانجام جهان پى برد به آن اعتقاد پيدا كند و آن را زير بناى اعمال خود قرار دهد.
شناخت خدا و توحيد:
با اندك توجه به خود و پيرامون خود، به جانداران گوناگون، به كوه و صحرا، جنگل و دريا، زمين و آسمان، خورشيد و ستارگان، شب و روز و فصل هاى سال و...
در مىيابيم كه جهان هستى با نظام هماهنگ و شگفت انگيزش بدون علت و به شكل تصادف و اتفاق به وجود نيامده است، بايد آفريننده اى دانا و توانا و ناظمى حكيم باشد تا با علم و قدرت و حكمت خود اين جهان با عظمت را پديد آورده، با قوانين ثابت و تغيير ناپذير و هماهنگ انتظام بخشيده باشد.
نظام هستى در برابر خداوند خلاق متعال همچون ادراكات و صورتهاى ذهنى ماست در برابر ذهن خلاق ما كه تار و پودشان به توجه ذهن ما وابسته است، با توجه ذهن ما موجود، و با سلب توجه نابود مىشوند. اين خلاقيت از بركات ذهن مجرد ماست، زيرا از اعضاى مادى جز جا بجا كردن موجودات و قطع و وصل آنها كارى ساخته نيست.
از طرفى پديده هاى عالم هستى اگر چه در شكلهاى متفاوت و ماهيتهاى مختلف وجود دارند، اما همه آنها تابع يك نظم هستند، هر پديده اى زاده علت خاص خود مىباشد، و فصلهاى سال و شب و روز و حوادث طبيعى و اجتماعى هر كدام در پى يكديگر و بر اساس حساب و نظم واحد و معينى رخ مىدهند، و اين خود دليلى است بر توحيد و اين كه خالق و نظم دهنده جهان هستى يكى است. " لو كان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا ":