نيك شود هشتم بريدن ذكر عنى نهم بريدن خصيه راست كسى بر قول بعضى از مجتهدين دهم هر گاه بكارت زنى را به انگشت ببرند چنان كه بول و غايط او بند نشود يازدهم هر گاه چيزى بر شكم كسى نهند كه بول و غايط او بيرون آيد دوازدهم بريدن انگشت ابهام يعنى انگشت نر خواه از دست باشد و خواه از پا بر قول بعضى از مجتهدين سيزدهم هر گاه كسى زخمى بر كسى زند كه به اندرون شكم او برسد چهاردهم آنكه زخمى بر كسى زند كه به خريطه دماغ او برسد بر قول بعضى از مجتهدين قسم هفتم آنكه موجب رفع خونبها مىشود و آن سه امر است اول تراشيدن يكى از دو ابرو دوم بريدن هر دو پستان سيم بر طرف ساختن موى مژه يكى از دو چشم قسم هشتم آنكه موجب خمس خونبها مىشود و آن دو امر است اول هر گاه تيرى از دو سوراخ بينى كسى بگذرانند و بعد از آن جراحت او به هم آيد دوم هر گاه شش كس در آبى شنا كنند و يكى از ايشان غرق شود بر هر يك از آن پنج كس خمس خونبهاى غرق شده واجبست بر قول بعضى از مجتهدين قسم نهم آنكه سه خمس خونبها در آن لازم است چون شكستن دوازده دندان پيش شش از پائين كه ابتداى آن از دندان پيشتر باشد و انتهاى آن از دندان پستر و شش از بالا به طريق مذكور قسم دهم آنچه در آن دو خمس خونبها در آن لازم است و آن دو امر است اول شكستن شانزده دندان كه از دندانها پيش نباشد دوم هر گاه كسى كارى كند كه هر دو خصيه شخصى بزرگ شود قسم يازدهم آنچه در آن چهار خمس خونبها لازم است و آن در صورتى است كه كسى كارى كند كه هر دو خصيه شخصى بزرگ شود چنان كه قادر بر آن نباشد كه در وقت رفتن پاها را نزديك گذارد قسم دوازدهم آنكه موجب سدس خونبها است و آن در صورتى است كه چيزى از يك سوراخ بينى شخصى بگذرانند آنگاه آن جراحت نيك شود قسم سيزدهم آنچه موجب عشر خونبها است و آن پنج امر است اول بريدن پنج انگشت خواه از دست باشد و خواه از پا دوم چيزى از سوراخ بينى كسى گذرانيدن و بعد از آن آن جراحت نيك شود سيم آنكه كسى كارى كند كه طفلى كه خلقتش تمام شده باشد اما هنوز به حركت نيامده باشد از شكم زن بيفتد خواه آن طفل مرد باشد و خواه زن خواه جهود باشد و خواه نصارى خواه آزاد باشد و خواه بنده چه در اينها عشر خونبها دادن لازم است چهارم بريدن سر مسلمان مرده پنجم آنكه زخمى بر كسى زنند كه به استخوان رسيده آن را شكسته
(٤٤٤)