به طريق فعل كثير كه در عرف او را مصلى نگويند دهم يك ركعت يا زياده فراموش كردن وبخاطر نرسد مگر وقتى در ما بين امرى از وصادر شده باشد كه نماز به آن باطل شود عمدا و سهوا مثل حدث يا پشت به قبله كردن اما اگر در ما بين امرى صادر شده باشد كه اگر عمدا صادر شود نماز باطل مىشود و اگر سهوا صادر شود نماز باطل نمىشود مثل تكلم به دو حرف در اين صورت نماز باطل نمىشود و با تمام بايد رساند يازدهم در نماز چهار ركعتى يك ركعت سهوا زياده كردن به شرط آنكه بعد از ركعت چهارم به مقدار تشهد ننشسته باشد كه اگر به قدر تشهد نشسته (1) باشد نماز او صحيح است هر چند تشهد نخوانده باشد دوازدهم كل نماز را پيش از وقت بجا آوردن خواه عمدا و خواه سهوا اما اگر به گمان آنكه وقت داخل شده نماز بگذارد و در اثناى نماز وقت داخل شود در اين صورت نماز او صحيح است سيزدهم دانسته در مكان غصبى يا در فرش غصبى يا در جامه غصبى نماز گذاردن چهاردهم در جامه يا بدن نجس كه پيش از نماز مىدانست كه نجس است و بعد از آن فراموش كرد نماز گذاردن پانزدهم بى تقيه عمدا به طريق سنيان دست در نماز بستن شانزدهم در اثناى نماز عمدا چيزى خوردن هر چند اندك باشد هفدهم عمدا به دو حرف (2) تكلم نمودن هجدهم عمدا به قهقهه خنديدن نوزدهم از براى امور دنيا عمدا گريه كردن بيستم عمدا ترك واجبى از واجبات نماز كردن اگر چه ركن نباشد اما اگر به جهت جهل به مسأله عمدا ترك كند جهر را در جائى كه جهر واجب است يا اخفات را در جائى كه اخفات واجبست آن نماز صحيح است بيست و يكم عمدا زياد كردن واجبى از واجبات نماز را اگر چه ركن نباشد بيست و دويم عمدا انحراف قليل از قبله كردن كه به حد يمين يا يسار نرسد بيست و سيم عمدا كشف عورت خود كردن مقصد دويم در بيان احكام خللى كه بوقوع آن نماز باطل نمىشود و آن دو نوع است نوع اول در بيان خللى كه بواسطه آن سجده سهو واجب نمىشود نوع دويم در بيان خللى كه بواسطه آن سجده سهو واجبست و احكام اين دو نوع در دو فصل تفصيل مىيابد فصل اول در بيان خللى كه بواسطه آن سجده سهو واجب نمىشود و آن فراموش كردن فعلى از افعال واجبى نماز است كه قبل از فوت محل آن بيايد پس اگر خواندن فاتحه را فراموش كند و بعد از خواندن سوره و قبل از ركوع به يادش آيد فاتحه را بخواند و سوره را معاوده نمايد و اگر ركوع را فراموش كند و بعد از خم شدن به قصد سجود و قبل از سجود به يادش آيد راست ايستد و ركوع را بجا آورد و جايز نيست كه اكتفا به آن خم شدن كند
(٨٠)