قسم كنند و قرعه بزنند تا آنكه يكى بماند تتمه بدان كه فرق ميانه حد و تعزير بده امر مىشود اول مقدار معين نداشتن تعزير در طرف قلت مگر در پنج موضع كه مذكور شد دوم مساوى بودن آزاد و بنده در تعزير سيم موافق بودن تعزير با گناهان در بزرگى و كوچكى چه حد مسماى فعل كافيست چهارم آنكه تعزير تابع مفسده است و اگر چه معصيت نباشد چون تأديب طفل و ديوانه به خلاف حد كه تابع معصيت است پنجم آنكه هر گاه معصيت حقير باشد تعزير او نيز حقير است و اگر چه فايده ندهد و بعضى از مجتهدين برآنند كه اين تعزير عبث است چه قليل فايده نمىدهد و كثير جايز نيست ششم ساقط شدن تعزير به سبب توبه به خلاف حد چه بعضى از آنها به توبه ساقط نيست هفتم داخل شدن تخيير در تعزير به حسب انواع تعزير به خلاف حدود كه در آنها تخييرى نيست مگر در محارب و لواطه هشتم اختلاف تعزير به حسب اختلاف فاعل و مفعول و جنايت به خلاف حدود كه مختلف نمىشود به اختلاف آنها نهم آنكه اگر سبب تعزير نسبت به دو شهر مختلف شود در هر شهرى تفاوت آن شهر را رعايت بايد كرد به خلاف حدود دهم آنكه تعزير بر چند قسم است حق الله چون دروغ گفتن و حق الناس چون دشنام دادن به فحش و حق هر دو چون دشنام صلحائى كه مرده باشند به خلاف حد كه حق الله است الا حد قذف كه در آن خلاف است باب بيستم از كتاب جامع عباسى در بيان خونبهاى قتل آدمى و خونبهاى زخمى كه بر آدمى زنند و خونبهاى قطع اعضاى او و خونبهاى سگ شكارى و سگ گله و سگى كه محافظت باغ يا زراعت كند و در آن چند مطلب است و خاتمه مطلب اول در بيان آنچه موجب كشتن است و در آن چند فصل است فصل اول در اقسام كشتن و در آن پنج قسم است قسم اول واجب چون كشتن كافر حربى هر گاه مسلمان نشود وجهود و ترسا و آتش پرست هر گاه التزام دوازده شرطى كه در بحث جهاد مذكور شد نكنند و مسلمان نيز نشوند و كشتن بيست و پنج كس كه در بحث حدود مذكور شد و كشتن مسلمانى كه كافران در جنگ ايشان را اسير خود كرده باشند و فتح ممكن نباشد مگر به كشتن ايشان قسم دوم حرام چون كشتن مؤمنى به غير حق و كشتن جهود و ترسا و آتش پرست هر گاه التزام دوازده شرطى كه در بحث جهاد مذكور شد
(٤٢٩)