قصد روزه روز ديگر كند چه اين روزه بر غير آن حضرت حرامست بيستم حلال بودن گرفتن نان و آب از دست گرسنگان و تشنگان چه غير آن حضرت را حرامست بيست و يكم حلال بودن مخصوص ساختن زمينها جهت چريدن چارواهاى آن حضرت چه غير او را حرام است بيست و دوم حلال بودن غنيمت بر آن حضرت و بر امت او چه پيغمبران ديگر را حلال نبوده بلكه آنها را جمع كرده به آتش مىسوخته اند بيست و سيم جايز بودن سجده كردن بر زمين و تيمم كردن به خاك چه پيغمبران سابق را سجده كردن بر غير خاك و عبادت كردن به غير از وضو و غسل جايز نبوده بيست و چهارم برانگيخته شدن آن حضرت بر تمام عالميان بيست و پنجم باقى بودن معجزه او يعنى قرآن تا قيام قيامت بيست و ششم گردانيدن آن حضرت را خاتم پيغمبران بيست و هفتم نصرت كردن آن حضرت به ترسيدن دشمنان او در جنك از يك ماهه راه بيست و هشتم نگاهداشتن امت او را از مسخ شدن و فرو رفتن به زمين بيست و نهم مخصوص بودن آن حضرت روز قيامت به شفاعت عام سى ام مخصوص بودن آن حضرت به ديدن از پشت چنانچه از پيش مىديده به اين معنى كه آنچه پس پشت او واقع مىشد مىدانست سى و يكم مخصوص بود آن حضرت به خواب كردن چشم او و بيدار بودن دل او به اين معنى كه اگر آن حضرت در خواب مىبود و كسى چيزى مىگفت آن را در مىيافت سى و دوم مضاعف شدن ثواب زنان او و عقاب آنها سى و سيم حلال بودن داخل شدن او بى احرام به مكه چه غير آن حضرت را حرامست مگر جماعتى را كه فقهاء استثناء كرده اند چون هيمه كش و غيره فصل هفتم در بيان صداق بدان كه ذكر صداق در نكاح دائمى شرط نيست بلكه سنت است پس اگر در عقد ذكر صداق نكنند آن عقد صحيح است و با دخول مهر المثل لازم است اگر به فرض كردن مهر راضى نشوند و ليكن سنت است كه دخول نكند تا مهر را مشخص نسازد اما اگر در عقد شرط كند كه مهر نداشته باشد آيا آن نكاح صحيح است يا نه مجتهدين را در اين دو قول است و سنت است كه صداق پنجاه مثقال طلا يا كمتر باشد و مكروه است كه از پنجاه مثقال طلا زياده باشد و سيد مرتضى رضى الله عنه زياده از پنجاه مثقال طلا را جايز نمىداند و سنت است كه اگر شوهر پيش از دخول بميرد زن يا ولى او مهر را ببخشند و مكروه است كه خويشان زن بعد از مردن زن طلب صداق او كنند هر گاه در
(٢٨٩)