دفن نماينده و اگر كمتر از چهار ماهه باشد در لته پيچند و بى غسل دفن نمايند فصل آنچه متعلق به ميت است از وقتى كه از كفن كردن او فارغ شوند تا وقتى كه او را به خاك سپارند چهل و هفت امر است پنج امر واجبست و سى و سه امر سنت و نه امر مكروه اما پنج امر واجب اول نماز كردن بر ميت به طريقى كه در كتاب نماز مذكور خواهد شد دوم نقل كردن او به جانب قبر و اگر در دريا بميرد و خشكى متعذر باشد در خم يا صندوقى گذارند و سر آن را محكم سازند و اگر خم و صندوق نباشد چيزى سنگينى بر او بندند و در اين دو صورت به طريقى كه در لحد مىگذارند رو به قبله كرده در دريا اندازند سيم آنكه او را در قبر بر جانب راست رو به قبله بخوابانند نه به طريقى كه در وقت احتضار مذكور شد اما اگر زن ذميه بميرد و فرزندى از مسلمان در شكم داشته باشد و آن فرزند نيز مرده باشد بايد كه چون او را دفن كنند پشت او را به قبله كنند به جهت آنكه روى طفل در شكم مادر به جانب پشت مادر است چهارم آنكه قبر را به نوعى بپوشانند كه بدن ميت از جانوران محفوظ باشد و بوى عفونت او بيرون نيايد پنجم آنكه زمين قبر مباح باشد پس اگر ظاهر شود كه در زمين غصبى دفن شده و صاحب زمين به آن راضى نشود واجب است كه ميت را بجاى ديگر نقل كنند و اما آن سى و سه امر كه سنت است اول آنكه جماعتى كه تشيع جنازه مىكنند از عقب جنازه روند يا از دو جانب آن و در پيش جنازه نروند دوم برداشتن جنازه به تربيع يعنى دوش راست ميت را به دوش راست برداشتن و چند قدم رفتن و بعد از آن پاى راست را به دوش راست برداشتن و چند قدم رفتن و بعد از آن به همان طريق پاى چپ را به دوش چپ برداشتن و بعد دوش چپ او را به دوش چپ برداشتن سيم آنكه چون جنازه را بيند اين دعا بخواند الله اكبر هذا ما وعد نا الله ورسوله وصدق الله ورسوله اللهم زدنا ايمانا وتسليما الحمد لله الذي تعزر بالقدرة وقهر العباد بالموت والبقا الحمد لله الذي لم يجعلني من السواد المخترم چهارم آنكه مقبره نزديك را ترجيح دهند بر مقبره دور مگر آنكه در مقبره دور شخصى از صلحا و اكابر دين مدفون باشد پنجم آنكه عمق قبر به مقدار قد آدمى باشد و اگر تا چنبر گردن باشد سنت به فعل مىآيد ششم لحد در قبر كندن مگر آنكه از زمين بسيار نرم باشد و ترسند كه قبر فرو ريزد هفتم آنكه لحد به جانب قبله باشد هشتم آنكه فراخ باشد آنقدر كه در آن توان نشست نهم آنكه ميت را در جانب پاى قبر لمحه بگذارند بعد از آن دو قد م به جانب قبر نقل نمايند و لمحه بگذارند و باز نوبت ديگر نقل كنند و لمحه بگذارند و بعد از آن
(٢٢)