كه مكروه است اول رفتن عورات با جنازه ميت دوم دو ميت بر يك جنازه بر داشتن سيم دو ميت در يك قبر دفن كردن چهارم زمين قبر را به تخته يا غير آن فرش كردن پنجم ريختن خويشان ميت خاك بر قبر ميت ششم خاك بيگانه يعنى غير خاكى كه از قبر به هم رسيده باشد در قبر ريختن هفتم صورت قبر را مسنم كردن يعنى ماهى پشت ساختن هشتم تجديد قبر نمودن بعد از آنكه منهدم شده باشد نهم بر قبر تكيه كردن و پا نهادن و نشستن و اين همه وقت مكروه است و بدان كه هر گاه ميت در مقبره عام دفن شده باشد وآنقدر وقت گذشته باشد كه يقين شود كه آن ميت خاك شده در اين صورت واجبست (1) كه صورت قبر را بر طرف سازند و حرام است كه نمايان گذارند بلكه بايد كه قبر را با زمين برابر سازند تا هر كس خواهد ميت خود را در آنجا دفن نمايد اما اگر آن ميت يكى از بزرگان دين باشد در اين صورت بايد كه صورت قبر او را نمايان گذارند تا بر زندگان از زيارت او فيض و به مردگان از جوار قبر او نفعى برسد و سنت است تعزيت دادن اقوام ميت را يعنى پرسش نمودن و تسلى دادن و در وقت تعزيت اين دعا جهت ايشان كردن جبر الله وهنكم واحسن عزاكم ورحم موتاكم و نيز سنت است كه تا سه روز هر روز طعام جهت ايشان فرستادن و مكروه است نزد ايشان طعام خوردن مقصد سيم در بيان احكام تيمم بدان كه بيست و يك امر است كه تعلق به تيمم كردن دارد دوازده امر واجبست و هفت امر سنت و دو امر مكروه اما دوازده امر واجب اول آنكه مكان تيمم غصبى نباشد به طريقى (2) كه در وضو مذكور شد دوم آنكه آنچه به آن تيمم مىكنند خاك باشد چه اصح آنست كه تيمم به سنگ و آجر و مانند آن درست نيست سيم آنكه خاك تيمم طاهر باشد چهارم آنكه غصبى نباشد پنجم آنكه ممزوج نباشد به غير خاك پس اگر ممزوج باشد به حيثيتى كه نام خاك بر آن اطلاق نشود تيمم برو درست نيست ششم آنكه اعضاى تيمم قبل از تيمم كردن طاهر باشد هفتم نيت است به اين طريق كه تيمم مىكنم تيمم واجب بدل وضو جهت مباح بودن نماز تقرب به خدا و در تيمم عوض غسل بجاى بدل وضو بدل غسل گويد هشتم آنكه انگشتر و زهگير و آنچه حايل باشد از دست بيرون كند نهم مقارن نيت دو كف دست بر خاك زدن دهم مسح روى كردن به هر دو كف از رستنگاه موى سر تا طرف (3) بينى يازدهم مسح پشت دست راست به كف دست چپ دوازدهم مسح پشت دست چپ به كف دست راست و بدان كه ميانه ء مجتهدين خلاف است بعضى برآنند كه در تيممى كه بدل وضو است يك نوبت دستها را بر خاك بايد زدن و اگر بدل غسل است دو نوبت
(٢٥)