هميشه اين باشد كه نوبت ديگر به حج آيد مطلب ششم در بيان احكام حج آمدن و حج افراد كه قبل از اين مذكور شده بود كه حج قران و حج افراد بر شخصى واجب است كه از اهل مكه معظمه باشد يا آنكه دورى او از آن مكان مقدس كمتر از شانزده فرسخ شرعى باشد و اگر دورى اين كس از آن مكان مقدس شانزده فرسخ باشد و زياده حجى كه بر او واجب مىشود حج تمتع است و افعال حج تمتع را به تفصيل مذكور ساختيم و افعال حج قرآن و حج افراد مثل افعال حج تمتع است و لكن عمره حج تمتع قبل از حج است و طواف نسا ندارد و عمره حج قرآن و حج افراد بعد حج است و طواف نسا دارد و افعال اين دو نوع به يك طريق است لكن در حج قرآن مخير است ميانه آنكه نيت احرام را مقارن تلبيات يا مقارن اشعار يا مقارن تقليد سازد و معنى اشعار و تقليد مذكور خواهد شد و احرام هر يك از حج قرآن و حج افراد واجب است كه از ميقات باشد يا از مسكن خود هر گاه از مسكن او به مكه نزديكتر باشد از ميقات يا از مكه هر گاه مسكن او از مكه باشد و باقى افعال به طريق افعال حج تمتع است پس چون احرام به بندد متوجه عرفات گردد و بعد از وقوف عرفات متوجه مشعر الحرام شود و بعد از وقوف مشعر الحرام به منى رود ورمى جمرات وقربانى و تقصير بجا آورد و به مكه باز گردد و طواف و دو ركعت نماز آن را بجا آورد وسعى ما بين صفا و مروه و طواف نسا و دو ركعت نماز آن را به طريقى كه قبل از اين مذكور شد به عمل آورد و چون از اين افعال فارغ شود عمره مفرده را بجا آورد به اين طريقى كه يكى از ميقاتها يا از نزديكترين موضعى به حرم احرام عمره مفرده به بندد و طواف عمره و دو ركعت آن وسعى ميان صفا و مروه و تقصير و طواف نسا و دو ركعت آن بجا آورد و مراد از اشعار آنست كه جانب راست كوهان شترى را كه به جهت قربانى مىبرد كه در منى قربان كند زخم زند و آن جانب را به خون آن زخم آلوده كند و مراد از تقليد آنست كه گردن قربانى كه مىبرد نعلين بياويزد كه در آن نعلين نماز كرده باشد مطلب هفتم در بيان احكام حج به نيابت و در آن دو فصل است فصل اول در بيان نايب گرفتن به جهت ميت وحى بدان كه چون شخصى فوت شود و تركه وافى گذارد و حج اسلام بر او واجب شده باشد و در ذمه او مستقر گشته باشد واجبست كه در آن سال شخصى را به اجاره گيرند كه به نيابت او حج بجا آورد اگر وقت حج باقى باشد و الا سال ديگر خواه ميت وصيت كرده باشد كه حج جهت او كنند و خواه وصيت نكرده باشد اما اگر قبل از آنكه حج در ذمه او مستقر گردد فوت
(١٣٤)