كه اين چهار نماز در سفر فوت شده يا در حضر هشت نماز بگذارد صبحى بعد از آن ظهرى تمام بعد از آن ظهرى قصر بعد از آن عصرى تمام بعد از آن عصرى قصر بعد از آن مغربى بعد از آن عشائى تمام بعد از آن عشائى قصر و همچنين اگر پنج نماز شبانه روزى فوت شود و نداند كه در سفر فوت شده يا در حضر پس هشت نماز به همين طريق بگذارد و بدان كه سه نماز است از نمازهاى واجبى كه قضا ندارد نماز جمعه و عيد قربان و عيد رمضان و اما نماز آيات غير زلزله پس اگر بعضى قرص ماه يا آفتاب گرفته باشد و بعد از خروج وقت بر آن مطلع شده باشد قضا ندارد و اگر قبل از خروج وقت مطلع شده و عمدا بجا نياورده يا فراموش كرده بعضى از مجتهدين قضاى آن را واجب مىدانند و بعضى واجب نمىدانند و اولى (1) وجوب است و اگر همه قرص آفتاب يا ماه گرفته شد بر جميع تقادير قضا لازم است خواه بعد از خروج وقت بر آن مطلع شده باشد و خواه قبل از آن و خواه عمدا بجا نياورده باشد و خواه فراموش شده باشد و اما نماز زلزله در تمام عمر اداست فصل دوم در بيان احكام نماز سفر واجبست بر مسافر كه هر يك از نماز ظهر و عصر و عشا را دو ركعت بگذارد به هشت شرط اول قصد مسافت و آن هشت فرسخ شرعى است يا قصد چهار فرسخ به شرط آنكه اراده بازگشتن در همان روز يا در همان شب داشته باشد وفرسخى سه ميل است وميلى چهار هزار گز است به گز دست و گزى بيست و چهار انگشت است كه به عرض در پهلوى هم باشد و انگشتى هفت جو متوسط است كه به عرض در پهلوى هم باشد و جوى هفت مو از موهاى يال يابو است كه در پهلوى هم باشد پس فرسخ شرعى به گز شرعى دوازده هزار گز است و به انگشت دويست و هشتاد و هشت هزار انگشت است و به جو يك هزار هزار و سيصد و شانزده هزار جو است و به موى يابو چهارده هزار هزار و سيصد ودوازده هزار مو است و اين هشت فرسخ را در شرع برابر مىدانند به يك روزه راهى كه شتر بار دار برود به شرط آنكه آن روز معتدل باشد در درازى و كوتاهى و آن راه معتدل باشد در آسانى و دشوارى و اگر موضعى باشد كه دو راه داشته باشد يكى هشت فرسخ و ديگرى كمتر در اين صورت جايز است از راه دور رفتن به قصد نماز قصر كردن و لازم نيست از راه نزديكتر رفتن و نماز را تمام كردن و بدان كه اگر شخصى قصد مسافت نكند مثل آنكه در طلب غلام گريخته خود از شهر بيرون رود به قصد آنكه هر جا غلام را يا بد برگردد در اين صورت آن شخص را قصر كردن نماز جايز نيست هر چند از هشت فرسخ بيشتر رود اما در وقت برگشتن به شهر قصر كند اگر ميانه او و شهر هشت فرسخ
(٨٨)