نبوده بلكه پشت او به قبله بوده نماز را اعاده نمايد اگر وقت باقى باشد و قضا كند اگر وقت باقى نباشد و اگر ظاهر شود كه قبله در جانب راست او يا در جانب چپ نماز را اعاده نمايد اگر وقت باقى باشد و اگر وقت گذشته باشد نمازى كه گذارده است كافيست و قضاى آن لازم نيست و اگر معلوم شود كه قبله در پس پشت او يا در يكى از دو جانب او نبوده در اين صورت از چهار حال بيرون نيست يا قبله در ما بين پيش رو و جانب راست بوده يا در ما بين پيش رو و جانب چپ يا در ما بين پس پشت و جانب راست يا در ما بين پس پشت و جانب چپ پس در دو صورت اول اگر وقت باقى باشد نماز را اعاده نمايد و اگر وقت باقى نباشد قضا لازم نيست و در دو صورت آخر نماز را از سر گيرد خواه وقت باقى باشد و خواه نباشد و بدان كه گاهى در نماز واجب رو به قبله كردن ساقط مىشود مثل آنكه شخصى از دشمنى كه در جانب قبله باشد بگريزد و وقت نماز تنگ باشد پس بر آن شخص واجب است كه در اثناى گريختن پشت به قبله نماز بگذارد و همچنين اگر مالك خانه شخصى را امر كند كه از خانه من بيرون رو و در خانه در طرف قبله نباشد و وقت نماز تنگ باشد اما اگر وقت نماز تنگ نباشد نماز را در وقت گريختن و بيرون رفتن نگذارد بلكه صبر نمايد تا وقتى كه عذر بر طرف شود فصل آنچه در نماز معتبر است دوازده نوع است يا فعل است يا ترك فعل و هر يك از اين دو يا واجبست يا سنت و هر يك از اين چهار يا به زبان است يا بدل يا به اعضا و جميع آنچه به نماز تعلق دارد از اين دوازده نوع بيرون نيست اول آنچه به زبان بجا آوردن آن واجبست مثل تكبير احرام و قرائت دوم آنچه بدل بجا آوردن آن واجبست مثل نيت نماز سيم آنچه به اعضا بجا آوردن آن واجبست مثل ركوع و سجود چهارم آنچه به زبان بجا آوردن آن سنت است مثل خواندن قنوت پنجم آنچه بدل بجا آوردن آن سنت است مثل به خاطر گذرانيدن معنى آنچه در نماز خوانده مىشود ششم آنچه به اعضا بجا آوردن آن سنت است مثل دستها بر داشتن در حال قنوت هفتم آنچه به زبان ترك آن واجبست مثل تكلم كردن به دو حرف كه قرآن و دعا نباشد هشتم آنچه بدل ترك آن واجب است مثل قصد كردن ريا و غيره به بعضى افعال نماز نهم آنچه به اعضا ترك آن واجب است مثل دست بستن در نماز چنانچه مذهب سنيان است دهم آنچه به زبان ترك آن سنت است مثل قراءت مأموم با وجود شنيدن قراءت امام يازدهم آنچه بدل ترك آن سنت است مثل فكر در كار دنيا دوازدهم آنچه به اعضا ترك آن سنت است مثل آنكه دست بر كمر زند به طريق متكبران
(٤٣)