از ايشان را مىرسد رجوع كردن الا در دفن ميت مسلمان كه در آن رجوع بعد از دفن جايز نيست چه شكافتن قبر حرامست تا آنكه استخوان او پوسيده شود و بعضى از مجتهدين استثنا كرده اند چيزى را نيز كه رجوع كردن به آن ضرر رسد به كسى كه آن را عاريت كرده چون پارچه چوبى كه جهت بستن رخنه كشتى به عاريت گرفته باشد در دريا رجوع به آن نمىرسد (1) چه آن موجب ضرر است و شروط آن هفت است اول ايجاب و آن هر چيزيست كه دلالت كند بر عاريت گرفتن چيزى از كسى و اشارت و ايما نيز در آن كافيست دوم قبول و آن رضاى به ايجاب است خواه قولى مثل آنكه قبول دارم و خواه فعلى چون گرفتن به عاريت سيم آنكه كسى كه عاريت ميدهد و مىگيرد بايد كه بالغ و عاقل و جايز التصرف باشد پس عاريت طفل و مجنون بى اذن ولى ايشان و سفيه و بنده بى اذن مولى و كسى كه او را به اكراه بر آن دارند صحيح نيست چهارم آنكه كسى كه عاريت ميدهد مالك باشد پس عاريت مستاجر صحيح است و عاريت غاصب صحيح نيست پنجم آنكه آن چيزى را كه به عاريت مىگيرند مىبايد كه عينى باشد كه اصل آن باقى باشد و از آن منتفع توان شد چون عاريت گرفتن سگ و پارس جهت شكار و گربه براى گرفتن موش و گوسفند نر بواسطه جهاندن بر گوسفند ماده و عاريت كردن طعام و ميوه جهت خوردن صحيح نيست اما اگر گوسفند را براى شير دادن عاريت كنند مجتهدين آن را استثنا كرده اند و در غير گوسفند خلاف است اقوى آنست كه مخصوص گوسفند است ششم آنكه كسى كه عاريت مىكند مىبايد كه اهليت آن داشته باشد كه به او توان داد پس اگر كسى كه احرام بسته باشد جهت حج عاريت شكار كند صحيح نيست هفتم آنكه عاريت گرفتن جهت نفع حرام نباشد پس عاريت گرفتن خانه جهت ريختن شراب در آن جايز نيست و عاريت گرفتن كنيز جهت تمتع گرفتن از او به غير آنكه لفظ تحليل يا اباحت گويند جايز نيست و مكروه است عاريت كردن پدر و مادر غلامى را جهت خدمت كردن آن غلام و آنچه به عاريت مىگيرند امانت است در دست عاريت گيرنده پس اگر بى تقصير تلف شود او ضامن نيست اگر چه به سبب استعمال كردن ناقص شود مگر آنكه شرط ضمان با تلف كرده باشد يا آنكه آنچه به عاريت گرفته طلا و نقره باشد چه به تلف آنها ضامن است خواه سكه دار باشد
(٢٣٣)