مالك گردانيدن كسى است شخصى را بر عين يا منفعتى بعد از مردن و بعضى از مجتهدين گفته اند كه وصيت مسلط ساختن شخصى است بر تصرف در چيزى بعد از مردن و شروط آن دوازده است اول ايجاب چون اوصيت لفلان بكذا او افعلوا كذا بعد وفاتى يعنى وصيت كردم جهت فلان شخص بفلان چيز مثلا يا آنكه گويد كه فلان مبلغ بتصدق دهيد وبفلان مبلغ حج اجاره كنيد بعد از وفات من و آنچه بدينها ماند و صيغه عربى در وصيت لازم نيست و اگر چه قادر بر آن باشد و وصيت گنگ و كسى كه از نطق عاجز باشد به اشاره و كنايتى است و اگر قادر بر نطق باشد و بنويسد يا اشاره كند عمل به آن واجب (1) نيست و اگر چه در حال نوشتن او حاضر باشند دوم قبول كسى كه وصيت براى او مىكند خواه به لفظ باشد چون قبلت و خواه به فعل باشد چون تصرف كردن در آن و اين در جائى شرط است كه محصور باشد اما در غير محصور چون فقراى بنى هاشم يا مسجد يا قنطره قبول شرط نيست و بعضى از مجتهدين (2) گفته اند كه قبول صحيح نيست مگر بعد از وفات و در قبول اتصال به ايجاب شرط نيست پس اگر بعد از وفات واقع شود صحيح است و اگر رد كرده باشد وصيت را در حيات موصى آيا بعد از وفات او رجوع مىتواند كرد و قبول كرد خلاف است مشهور آنست كه جايز است اما اگر بعد از وفات و پيش از قبول رد كند باطل است و اگر پيش از قبول و بعد از قبض رد كند لغو است به اجماع و اگر بعد از قبول و پيش از قبض رد كند خلاف است و اگر پيش از قبول موصى له بميرد وارث را قبول مىرسد خواه پيش از مردن موصى باشد و خواه بعد از مردن موصى و بعضى از مجتهدين برآنند كه در اين صورت وصيت باطل است و بعضى گفته اند كه اگر غرض موصى تعلق به ميت داشته باشد باطل مىشود و اگر نه صحيح است و بعضى از مجتهدين برآنند كه اگر موصى له بعد از موصى بميرد تعلق به وارث او مىگيرد و اگر پيش از او بميرد باطل است و در قبول ورد ورثه موصى له حكم او دارند و اگر موصى له وارث نداشته باشد راجع به ورثه موصى مىشود و بعضى گفته اند (3) كه به امام مىرسد سيم آنكه موصى بالغ باشد چه وصيت طفل صحيح نيست و در وصيت طفل مميز وطفلى كه ده ساله باشد خلاف است بعضى از مجتهدين گفته اند كه وصيت كمتر از ده ساله در ابواب البر صحيح است و بعضى گفته اند كه اگر مرد است وصيت هشت ساله صحيح است
(٣٨٠)