چنانچه در بحث زكات مذكور شد اما از بنى هاشم بر بنى هاشم جايز است و غلامى كه بنى هاشم آزاد كرده باشد جايز است كه از تصدقات واجبى بگيرد و جايز است بنى هاشم كه تصدقات سنتى را بگيرند و واجبى نيز جايز است هر گاه خمس وفا به معاش ايشان نكند به مقدار معاش بگيرد و جايز (1) است تصدق بر جهود و اگر چه بيگانه باشد پس هر گاه تصدقات واجبى داده شود جايز نيست رجوع در آن و تصدقات سنتى نيز همين صورت دارد خواه قابض ذى رحم باشد و خواه اجنبى و بعضى از مجتهدين گفته اند كه رجوع مىرسد هر گاه اجنبى باشد و اصح قول اول است فصل سيم در بيان سكنى و عمرى يعنى شخصى به ديگرى گويد كه در اين خانه ساكن باش تا زنده باشى و در آن سه چيز شرط است اول ايجاب چون اسكنتك واعمرتك وارقبتك و آنچه بدنيها ماند دويم قبول سيم قبض و هر گاه ساكن گردانيدن مقيد به عمر خود يا عمر ساكن يا مدت معين باشد لازم مىشود به قبض او و بعد از مدت هر كدام كه شرط كرده باشد به مالك منتقل مىشود پس اگر گويد كه مر تراست كه در اين خانه ساكن باشى تا زنده باشى تا هر گاه ساكن بميرد منتقل به مالك مىشود و اگر در اين صورت مالك بميرد ورثه مالك را نمىرسد كه ساكن را بيرون كنند و اگر گويد در اين خانه ساكن باش تا وقت فوت من پس هر گاه مالك بميرد ساكن بيرون مىرود اما اگر ساكن پيش از مالك بميرد مالك را نمىرسد كه ورثه ساكن را در مدت حيات خويش بيرون كند و اگر مقيد به وفات نكرده باشد هر گاه خواهد ساكن را مىتواند بيرون كرد و هر چيزى را كه جايز بود وقف كردن آن سكنى و عمرى آن نيز جايز است و باطل مىشود سكنى و عمرى آن به فروختن خانه و هر گاه سكنى مطلق واقع شود ساكن خود و اهل فرزندان او ساكن مىشوند و اگر شرط كرده باشد جماعت ديگر را سوى آنها جايز است و هر گاه غلام خود را يا اسب خود را در راه خداى تعالى حبس نمايد يا گويد غلام خدمت خانه كعبه كند يا مسجد الحرام كند لازم است تا آنكه اسب و غلام زنده باشد و اگر گويد خدمت شخصى كند و معين نه كند آن شخص را و بميرد به ورثه خودش منتقل مىشود مطلب دويم در بيان قرض دادن و در آن دو موقف است موقف اول در ثواب قرض دادن بدان كه در قرض دادن ثواب عظيم است چنانچه از حضرت رسالت پناه صلى الله عليه وآله و سلم منقول است كه آن حضرت فرمود كه در شبى كه مرا به معراج بردند بر در بهشت ديدم كه نوشته بود صدقه
(١٤٢)