مجتهدين و آيا بجاى بسم الله يا الله اكبر اگر اللهم اغفر لى يا اللهم صلى على محمد و آل محمد بگويند شكار حلال مىشود يا نه در اين نيز ميانه مجتهدين خلاف است پنجم آنكه به قصد شكار كردن سگ را سر دهند يا تير بيندازند پس اگر بىقصد شكار كردن سگ بدود يا تير از كمان بجهد و شكارى را بكشد حلال نيست اما اگر در اثناى رفتن سگ را بطلبند و نگاه دارند آنگاه سر دهند حلال مىشود ششم آنكه قصد جنس شكار كنند پس اگر در وقت سردادن سگ و انداختن تير و نيزه قصد جنس شكار نكنند و شكارى را بكشد حلال نيست هفتم آنكه شكار به سبب جراحت دندان سگ و خوردن تير و نيزه و شمشير بميرد و جراحت موضع ذبح لازم نيست بلكه هر عضوى از اعضاى او را كه جراحت كرده باشد و به آن بميرد حلال است اما اگر به آن جراحت نميرد بلكه بواسطه تعب بسيار يا غرق شدن در آب يا افتادن از كوه يا آنكه سگ گلوى او را بگيرد بى آنكه جراحت كند بميرد يا درنده غير سگ بعد از جراحت سگ او را بكشد حلال نيست مكر آنكه در اين صورت جراحت سگ كشنده باشد و بعضى از مجتهدين گفته اند كه اگر شكارى كه مجروح شده باشد در آب بميرد پس اگر سر از آب بيرون آورده باشد يا آنكه آن شكار حيوانى باشد كه آب او را نكشد چون قاز و اردك حلال است هشتم آنكه شكار مجروح از نظر غايب نشود و در او حيات باشد كه ماندن او امكان داشته باشد و اگر چه نصف يك روز بيش نماند پس اگر در اين صورت از نظر پنهان شود و او را مرده بيابند حلال نيست خواه بعد از آنكه از نظر غايب شود سگ بر سر او حاضر باشد و خواه نباشد نهم آنكه آنكس كه سگ سر داده و تير انداخته و نيزه و شمشير زده پيش شكار حاضر نباشد چه اگر حاضر باشد و آن مقدار وقت باشد كه او را تواند كشت لازم است كه سرا او را ببرد كه اگر بگذارد تا بميرد حلال نيست و اگر در وقت حاضر شدن او چيزى نباشد كه شكار را به آن تواند كشت ميانه مجتهدين در آن خلاف است اقرب آنست كه حرامست و بعضى برآنند كه در اين صورت بگذارند كه سگ آن شكار را پاره پاره كند دهم آنكه مىبايد كه شكار آنچنان باشد كه تواند گريخت خواه وحشى باشد و خواه اهلى انسى پس اگر كوچك باشد يا قدرت بر گريختن نداشته باشد حلال نيست فصل سيم در احكام شكار كردن بدان كه واجبست موضعى از شكار را كه سگ به دندان گرفته باشد به آب بشويند و بعضى از مجتهدين شستن آن را واجب نمىدانند و شرط نيست
(٣٢٨)