باشد قسم چهاردهم آنچه در آن نصف عشر خونبها است كه پنجاه مثقال طلا باشد چون شكستن يكى از دوازده دندان پيش شش از بالا و شش از پائين كه ابتداى آنها از دندان پيشتر باشد و انتها از دندان پستر قسم پانزدهم آنچه در آن نصف عشر خونبها است كه بيست و پنج مثقال طلا باشد و آن دو امر است اول شكستن يكى از شانزده دندان غير از دندانها پيش كه مذكور شد دوم شكستن ضلعى كه نزديك دل باشد قسم شانزدهم آنچه در آن ثلث خونبهاى آن عضو لازم است و آن ده امر است اول آنكه كارى كند كه چشم كور كسى فرو رود چه در آن ثلث خونبهاى چشم صحيح است دوم بريدن نرمه هر دو گوش چه در حديث آمده كه خونبهاى آنها خونبهاى گوشها است سيم مثله ساختن بينى شخصى چهارم كندن دندان زيادتى شخصى چه در آن ثلث خونبهاى دندان اصلى است هر گاه تنها كنده باشد اما اگر با دندان اصلى كنده باشد چيزى در آن لازم نيست پنجم بريدن انگشت نر بر قول بعضى از مجتهدين ششم بريدن انگشت زيادتى چه در آن ثلث خونبهاى انگشت اصلى است هفتم مثله كردن انگشت كسى چه در آن ثلث خونبهاى انگشت صحيح آن عضو لازم است هشتم كوفتن استخوان هر عضوى چه در آن ثلث خونبهاى آن عضو لازم است نهم شكافتن هر دو لب آدمى به طريقى كه دندانها نمايان شود چه در آن ثلث خونبهاى هر دو لب لازم است خواه تمام لبها شكافته شده باشد و خواه بعضى دهم شكافتن يكى از لبها و در آن ثلث خونبهاى لب لازم است قسم هفدهم آنچه در آن دو ثلث خونبهاى آن عضو لازم است و آن چهار امر است اول شل گردانيدن انگشتان صحيح خواه از دست باشد و خواه از پاى دوم كندن ناخن انگشتان و بيرون آمدن آن سياه سيم شكستن استخوان عضوى چنان كه آن عضو باطل شود چهارم هر گاه كارى كند كه شخصى را تا نصف روز بول منقطع شود قسم هجدهم آنچه در آن خمس خونبهاى هر عضوى لازم است و آن چهار امر است اول شكستن هر عضوى دوم هر گاه زخمى بر عضو شخصى بزند كه استخوان را ظاهر سازد چه در آن خمس خونبهاى شكستن آن عضو لازم است سيم آنكه كارى كند كه لبهاى كسى شكافته شود و بعد از آن نيك شود چه در آن خمس خونبهاى لبهاست چهارم شكافتن يك لب كه بعد از آن نيك شود چه در آن خمس خونبهاى يك لب است قسم نوزدهم آنچه در آن خونبهاى خمس هر عضوى لازم است و آن دو
(٤٤٥)