كفاره كسى كه غلام خود را زياده از حد بزند آنست كه او را آزاد كند هجدهم كفاره غيبت استغفار كردن است براى كسى كه غيبت او كرده باشد نوزدهم كفاره ء خنديدن گفتن اللهم لا تمقتنى است يعنى بار خدا يا مرا دشمن مدار و از جمله اعدا مشمار بيستم كفاره منصب دارى از جانب پادشاه ظالم آنست كه حاجت برادران مسلمان برآرد بيست و يكم كفاره مجلس گفتن سبحان ربك رب العزة عما يصفون و سلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين بيست و دويم كفاره كسى كه بعد از سه روز به ديدن كسى رود كه او را از حلق كشيده باشند آن است كه غسل كند بيست و سيم كفاره كسى كه بعد از سه روز به ديدن شخصى رود كه به دارش كشيده باشند نيز غسل كردن است بيست و چهارم كفاره كسى كه نماز كسوف را در وقتى كه تمام قرص گرفته باشد عمدا ترك نمايد اين است كه غسل كند و نماز را قضا كند فصل دويم در شروط كفاره و آن يازده است اول آنكه نيت كفاره كند دويم آنكه قصد قربت نمايد سيم آنكه كفاره را از عوض مجرد سازد پس اگر غلامى را آزاد كند به شرطى كه او چيزى دهد صحيح نيست چهارم آنكه سبب آزاد كردن فعل حرام نباشد چون بريدن گوش و بينى چه اگر بريدن گوش و بينى قصد آزاد كردن جهت كفاره كند صحيح نيست پنجم تعيين كفاره با تعداد اقسام آن اما به اتحاد تعيين لازم نيست ششم آنكه بنده را كه در كفاره آزاد مىكند بايد كه مسلمان باشد يا طفلى كه پدر او مسلمان باشد پس آزاد كردن كافر صحيح نيست هفتم آنكه بنده كسى باشد كه به خريدن او آزاد نشود پس اگر پدر خود را بخرد و قصد كفاره كند صحيح نيست هشتم آنكه بنده سالم باشد از عيوبى كه موجب آزادى او شود يعنى كور و لنگ و زمينگير و مجذوم و غير آن نباشد و اگر بيمار باشد يا افتى داشته باشد صحيح است نهم آنكه بنده ملك او باشد پس غلام غير و غلامى كه بر كسى جنايتى كرده باشد يا مدبر باشد يا مكاتب مطلق كه چيزى داده باشد صحيح نيست دهم آنكه تمام بنده را آزاد كند پس اگر نصف او را در كفاره آزاد كند صحيح نيست مگر آنكه قصد سرايت كند يازدهم آنكه آزاد كردن را معلق به شرطى نسازد پس آزاد كردن مدبر و مكاتب در كفاره مجزى نيست و فرقى نيست در كفاره ميانه غلام و كنيز حاضر و غايب و گريخته
(١٩٧)