اما حدى كه از جهت آن مرد بر او لازم مىآيد ساقط نمىشود دوم زايل شدن علاقه زن و شوهرى ميانه ايشان سيم حرام مؤبد شدن آن زن بر آن شوهر به سبب لعان چهارم بر طرف شدن فرزندى فرزند به سبب لعان هر گاه سبب انكار فرزندى فرزند آن زن باشد فصل سيم در آنچه تعلق به لعان كردن دارد بدان كه بيست امر تعلق به لعان كردن دارد دوازده امر واجب و هشت امر سنت اما دوازده امر واجب اول واقع گردانيدن لعان در حضور امام يا حضور كسى كه امام او را نصب كرده باشد جهت حكم كردن ميان خلايق يا جهت لعان كردن بخصوص و اگر شوهر و زن (1) در لعان كردن به حضور يكى از مجتهدين راضى شوند جايز است اگر چه امام يا نايب امام موجود باشند دوم آنكه شهادت را به طريقى كه مذكور شد بگويند پس اگر بجاى اشهد احلف يا اقسم يا شهدت بالله بگويد لعان واقع نمىشود سيم آنكه لفظ الله را بگويد پس اگر آن را به رحمن يا رحيم بدل كند لعان نيست و همچنين اگر بعض از كلمات آن را بگويد و بعضى را نگويد چهارم آنكه لفظ لعن و غضب را به لفظى كه دلالت بر معنى آنها كند بدل نكند پس اگر چنان كند لعان واقع نمىشود پنجم آنكه در هر مرتبه كه مرد شهادت را ذكر مىكند بايد كه بگويد كه فرزند كه از اين زن به هم رسيده از من نيست اما بر زن ذكر خلاف آن لازم نيست ششم آنكه لفظ صدق و كذب را به طريقى كه مذكور شد بگويند پس اگر گويند كه إنى صادق يا كاذب يا مانند آنها و لام تأكيد را بر آن داخل نسازند لعان واقع نمىشود هفتم آنكه آنچه مذكور شد از شهادت ولعن و غضب به لفظ عربى بگويند با قدرت و اگر عاجز باشند غير عربى نيز جايز است و در اين صورت حاكم شرع را دو مرد عادل لازم است كه زبان غير عربى را داند و يك عادل را كافى نيست هشتم ترتيب به طريقى كه مذكور شد به آنكه شوهر اول چهار مرتبه ابتدا به شهادت كند آنگاه لعن كند بعد از آن زن چهار مرتبه ابتدا به شهادت كند آنگاه به غضب نهم آنكه شوهر و زن هر دو در وقت ذكر شهادت ولعن و غضب مىبايد كه ايستاده باشند و بعضى از مجتهدين برآنند كه شوهر در حال ذكر شهادت ولعن مىبايد كه ايستاده باشد اگر چه زن در آنحال نشسته باشد و زن نيز در حالت ذكر شهادت و غضب مىبايد كه ايستاده باشد اگر چه شوهر در آنحال نشسته باشد دهم مشخص ساختن زن به آنكه نام او را ذكر كند ونام پدر او را يا او را به نوعى وصف كند كه احتمال غير او نداشته باشد يا آنكه اشارت كند به او پس اگر زن
(٣٢٤)