كرده باشد آنگاه آنكس او را از روى عمد بكشد پس هر گاه در اين صورت ولى مقتول عفو كند خونبها ساقط مىشود هفدهم آنكه شخصى هر دو دست شخصى را ببرد ودستهاى او را عوض آن ببرند چنان كه سرايت به كشتن كند پس هر گاه ولى مقتول عفو كند خونبها ساقط مىشود هجدهم آنكه شخصى هر دو دست كسى را ببرد و خونبها بگيرد آنگاه سرايت به مردن كند چه ولى مقتول او را مىتواند كشت اما اگر عفو كند خونبها ساقط مىشود نوزدهم آنكه شخصى دستهاى كسى را ببرد آنگاه دستهاى آنكس را به عوض آن ببرند و سرايت به اولى كند و به ثانى سرايت نكند چه در اين صورت ولى او را مىتواند كشت اما اگر پيش از كشتن بميرد ولى خونبها از مال او نمىتواند گرفت بر قول بعضى از مجتهدين بيستم هر گاه دو دست غلامى را كه خونبهاى او هزار مثقال باشد ببرند آنگاه آن غلام آزاد شود و بعد از آن بميرد ورثه غلام قصاص مىتوانند كرد اما اگر عفو كند خونبها نمىتوانند گرفتن زيرا كه خونبهاى دستهاى او مال آقاى اوست بيست و يكم هر گاه كسى خود را بكشد بيست و دوم هر گاه كسى از روى عمد به ظلم كسى را بكشد آنگاه بميرد و مال نداشته باشد بر قول بعضى از مجتهدين خونبها از او ساقط است و اما آن دو موضعى كه نصف خونبها ساقط است اول آنكه دو مرد از سوار يا پياده كه در دويدن بر يكديگر خورند و هر دو كشته شوند چه هر يك از ورثه نصف خونبها به ورثه ديگر مىدهند دوم آنكه زنى دست مردى را ببرد به عوض آن هر دو دست زن را ببرند آنگاه سرايت كند و آن مرد بميرد بعد از آن ولى مرد زن را از كشتن عفو كند نصف خونبها ساقط مىشود مطلب چهارم در بيان مقدار خونبها و قتل عمد و خطا و شبيه به عمد و آن بر هفت قسم است قسم اول خونبهاى مرد مسلمان و اگر چه طفل باشد بدان كه خونبهاى مرد مسلمان در صورتى كه كسى او را به غير حق عمدا كشته باشد و از هر دو طرف به خونبها راضى شوند يكى از شش چيز است اول صد نفر شترى كه پنج سال يا بيشتر داشته باشند و علت دار و لاغر نباشند و قيمت هر شترى ده مثقال طلا يا صد و بيست درهم باشد دوم دويست رأس گاو كه در عرف آنها را گاو گويند سيم دويست حله و هر حله دو جامه از برد يمانى است و معتبر آنست كه اسم جامه بر آن صادق آيد چهارم هزار فرد گوسفند به طريقى كه در گاو مذكور شد و مىبايد كه قيمت هر بيست گوسفند ده مثقال طلا يا صد و بيست درهم باشد
(٤٤٨)