به نيت ادا مىتوان داد و بعد از آن قضاست مطلب دويم در بيان زكات سنتى بدان كه زكات در هشت چيز سنت است اول اسب ماديان است و زكات هر اسبى در سالى دو مثقال شرعى طلا است اگر پدر و مادرش هر دو اصيل باشند يك مثقال است اگر يكى از ايشان اصيل باشد يا هيچيك اصيل نباشند به شرط آنكه تمام سال در صحرا بچرند يعنى عليق ايشان از مال مالك نباشد دويم از آنچه زكات دادن در آن سنت است مالى است كه مالك آن كارى كرده باشد كه بواسطه آن كار زكات در آن واجب نشده باشد مثل آنكه در اثناى سال به شخصى قرض دهد يا زر سكه دار را مطلس سازد يا از نصاب اول شتر يا گاو يا گوسفند چيزى به شخصى ببخشد پس مثل اينها زكات دادن سنت است سيم از آنچه زكات در آن سنت است حاصل مستقلات است مثل دكان و حمام و كاروانسرا و امثال آن پس سنت است كه يك دانگ و نيم ده يك حاصل آن را به زكات بدهد هر چند به نصاب نرسد و حول نگذرد چهارم از آنچه زكات در آن سنت است هر چيزيست كه از زمين برويد و به كيل ووزن در آيد مثل برنج و نخود و عدس و ماش و مانند آن و نصاب و حول آن به طريق نصاب و حول گندم و جو و خرما و مويز است و همچنين در عشر و نصف عشر اما در سبزيها و خربزه و خيار و مانند آن زكات سنت نيست پنجم مالى است كه از آنچه زكات دادن آن سنت است چند سال در دست مالك نباشد و بعد از چند سال بدست مالك آيد سنت است كه زكات يك ساله آن را بدهد ششم از آنچه زكات در آن سنت است مالى است كه مالك در آن شك داشته باشد كه به نصاب رسيده يا نه سنت است كه ما دام كه شك داشته باشد زكات آن را هر ساله داده باشد هفتم از آنچه زكات دادن آن سنت است مال تجارت است يعنى هر گاه شخصى متاعى چند به جهت تجارت بخرد يا ملكى را اجاره كند به قصد آنكه به اجاره دهد كه فايده از آن حاصل كند پس هر گاه رأس المال به نصاب طلا و نقره برسد و در مدت يك سال نقصان نكند زكات دادن آن سنت است هشتم از آنچه زكات دادن آن سنت است مال طفل است هر گاه ولى طفل به آن تجارت كند از براى طفل و شرط زكات تجارت به هم رسد سنت است كه ولى از آن زكات بدهد مطلب سيم در بيان احكام خمس بدان كه خمس در هفت چيز واجبست اول غنيمتى كه از كافران حربى بدست آيد هر مقدار كه باشد دويم هر كانى كه به هم رسد مثل فيروزه و مس و گل ارمنى و مانند آن به شرط آنكه بعد از اخراجات ضرورى مثل كندن و صاف نمودن قيمت آنچه بماند بيست مثقال شرعى باشد و
(١٠١)