يازدهم فسخ كردن مرد نكاح زنى را به ادعاى آنكه دختر زنى بوده كه او را مهر كرده اند آنگاه پيش از دخول ظاهر شود كه دختر كنيز است يا فسخ كردن پيش از دخول مهر ندارد دوازدهم فسخ كردن نكاح كنيزى كه پيش از دخول آزاد شود و شوهر او غلام باشد چه در اين صورت مهر ندارد سيزدهم فسخ كردن زن آزاد نكاح خود را پيش از دخول بواسطه خواستن شوهر او كنيزى بى اذن او چه در اين صورت با فسخ مهر ندارد چهاردهم فسخ كردن عمه و خاله پيش از دخول نكاح خود را جهت خواستن دختر برادر و دختر خواهر ايشان بى رخصت ايشان چه در اين صورت پيش از دخول با فسخ مهر ندارند فصل دوازدهم در بيان آنكه در چند موضع نصف مهر لازم است بدان كه در نه موضع (1) زن نصف مهر مىگيرد اول طلاق دادن زن پيش از دخول و اگر چه متعه باشد و مدت را به زن ببخشد نصف آنچه به او قرار داده بدهد و اگر زنى مهر خود را به چيزى صلح كرده باشد آنگاه پيش از دخول آن زن را طلاق دهد نصف مهر مسمى را شوهر از زن مىگيرد نه نصف چيزى را كه به آن صلح كرده دوم فسخ كردن نكاح زن به يكى از چيزهائى كه در زنان عيب است پيش از دخول چه آن موجب نصف مهر است سيم عنين بودن شوهر پيش از عقد دخول چه در اين صورت زن نصف مهر مىگيرد و بعضى از مجتهدين در اين صورت تمام مهر را واجب مىدانند چهارم مسلمان شدن زن پيش از شوهر و پيش از دخول چه زن در اين صورت نصف مهر مىگيرد پنجم خصى بودن شوهر پيش از عقد چه بر قول بعضى از مجتهدين زن نصف مهر مىگيرد و بعضى از مجتهدين در اين صورت تمام مهر را واجب مىدانند ششم مرتد شدن شوهر چه در اين صورت پيش از دخول زن نصف مهر مىگيرد و بعضى از مجتهدين تمام مهر نيز گفته اند هفتم خريدن زن شوهر خود را پيش از دخول چه بر قول بعضى از مجتهدين نصف مهر مىگيرد و بعضى ديگر گفته اند كه در اين صورت مهر ندارد هشتم طلاق دادن زن با تفخيذ يعنى در ميان ران زن منى ريختن چه به اين عمل زن نصف مهر مىگيرد بعد از طلاق و اگر به سبب اين عمل منى به فرج زن رود و حامله شود آيا زن نصف مهر مىگيرد يا نه در اين خلاف است اقرب آنست كه نصف مهر مىگيرد نهم شير دادن زن بزرگ دانسته زن كوچك را چه در اين صورت زن بزرگ نصف مهر زن كوچك را ميدهد و بعضى از مجتهدين در اين
(٢٩٨)