حلق كشيده باشند زياده از سه روز اما هفت امر سنت اول آنكه امام مردمان را خبر كند و امر به حاضر شدن ايشان نمايد جهت اقامت حد دوم آنكه سنگهائى كه مىزنند كوچك باشد تا آنكه او را زود نكشد و بسيار كوچك نيز نباشد كه او را دير بكشد سيم آنكه مردانرا ايستاده حد بزنند و زنان را نشسته و زنان مخدره در خانه بزنند چهارم حد را بربدن او متفرق گردانيدن يعنى بر يك جاى بدن او نزدن پنجم آنكه در بريدن دست و پاى به نوعى ببرند كه آسان باشد ششم آنكه بعد از بريدن به روغن زيت داغ كردن هفتم آنكه دست بريده را در گردن او آويختن اما شش امر مكروه اول حاضر شدن كسى كه حد بر او باشد دوم اقامت حد در مساجد سيم اقامت حد در حين سختى گرما و سرما پس در تابستان در صبح و شام بايد زد و در زمستان در ميانه روز چهارم ضامن شدن كسى كه حدى بر اوست پنجم شفاعت كردن در اسقاط حد از او ششم مؤخر داشتن حد بىعذر مطلب سيم در بيان تعزير كردن و آن در لغت عرب به معنى تأديب است و به حسب شرع عقوبتى است يا اهانتى متعلق به جماعتى كه گناهانى كه مستوجب حد نباشد از ايشان بوقوع آمده باشد و شارع مقدار آنها را معين نكرده مگر در پنج موضع كه مذكور خواهد شد كه مقدار تعزير آنها را مقرر ساخته بدان كه گناهانى كه سبب تعزير كننده آنها مىشود بر سى و پنج قسم است اول كسى كه در روز ماه رمضان با زن خود جماع كند چه سه امر بر او لازم است اول قضاى آن روزه دوم كفاره سيم بيست و پنج تازيانه دوم كسى كه زن آزادى داشته باشد و كنيزى را بى رخصت او به عقد در آورد و دخول كند چه او را دوازده تازيانه و نصف تازيانه كه هشت يك حد زنا است بايد زد و نصف تازيانه را بدست گيرند و به نصف ديگر بزنند سيم دو مرد بيگانه كه برهنه در زير يك لحاف باشند چه ايشان را از سى تازيانه تا نود تازيانه بايد زد چهارم مردى و زن بيگانه كه برهنه در زير يك لحاف باشند چه ايشان را از ده تازيانه تا نود و نه تازيانه بايد زد و بعضى در اين صورت حد بر ايشان لازم مىدانند پنجم كسى كه بكارت دخترى را به انگشت ببرد چه او را از سى تازيانه تا هفتاد و هفت تازيانه بايد زد بر قول بعضى از مجتهدين و به قول بعضى از سى تا هشتاد و بعضى از سى تا نود و نه گفته اند ششم كسى كه اقرار به حدى كند آن مقدار تازيانه بر او مىزنند كه او خود گويد كه تمام شد به شرط آنكه از صد تازيانه تجاوز نكند هفتم كسى كه يك مرتبه اقرار به لواطه يا سحق كند
(٤٢٧)