كنده باشد مثل آن دندان او را بايد كند به شرطى كه دندان آنكس را كه كنده است بيرون نيايد اما اگر بيرون آيد قصاص نمىتوان كرد ورجوع در اين به اهل خبرت بايد كرد پس اهل خبرت گويند كه دندان كنده شده او ديگر بيرون نمىآيد و بعد از قصاص كردن بيرون آيد به خلاف عادت بر او چيزى نيست و اگر دندان كسى را كه اهل خبرت گويند كه بيرون مىآيد و او قصاص كرده باشد ارش بر او لازم است و اگر دندان طفل را كنده باشد انتظار بيرون آمدن آن بايد كشيد پس اگر بيرون نيايد قصاص لازم است و اگر بيرون آيد ارش بايد گرفت جهت زمانى كه دندان نداشته و اگر متغير شده بيرون آيد نيز ارش مىگيرد و اگر پيش از بيرون آمدن دندان يا پس از مأيوس شدن از بر آمدن دندان طفل بميرد در اين هر دو صورت ارش لازم است و دندان اصلى را جهت دندان زيادتى نمىتوان كند و همچنين دندان زيادتى را به عوض دندان زيادتى كه در غير مكان باشد نمىتوان كند و اگر كسى انگشت شخصى را بريده باشد و دست ديگرى را پس انگشت او را بايد بريد آنگاه دست او را اگر بريدن انگشت سابق باشد و اگر بريدن دست سابق باشد دستش را ببرند و خونبهاى انگشت را به صاحب انگشت دهند و هر عضوى كه قصاص در آن واجب باشد هر گاه يافت نشود خونبهاى آن را بايد داد و قصاص ثابت مىشود در هر خارصه يعنى زخمى كه پوست سر را بشكافد و در باضعه يعنى زخمى كه در گوشت سر فرو رفته باشد و در سمحاق يعنى زخمى كه از گوشت سر گذشته باشد و به پوست نازكى كه بر استخوان سر پيچيده رسيده باشد نيز قصاص مىرسد و در استيفاى قصاص در اين زخمها طول و عرض را رعايت بايد كرد اما قدر نزول اعتبار ندارد چه اعضا در فربهى و لاغرى متفاوت است و قصاص ثابت نمىشود در زخمى كه استخوان را شكسته باشد يا آن را از جائى به جائى نقل كرده باشد براى آنكه استيفاى آن بى زياده و نقصان ممكن نيست زيرا كه البته در قصاص زيادتى و نقصانى واقع مىشود و در حال قصاص هر دو طرف زخم را نشان بايد كرد و از نشان اول تا نشان دوم بايد بريد در هواى معتدل تا آنكه از سرايت محفوظ باشد و قصاص به غير آن جايز نيست و اگر در قصاص سرايتى به هم رسد ضامن نيست و جايز است قصاص كردن پيش از نيك شدن جراحت و اگر چه صبر كردن تا نيك شدن بهتر است و بعضى از مجتهدين برآنند كه پيش از نيك شدن جراحت قصاص جايز نيست جهت آنكه احتمال سرايت به مردن دارد چه در اين صورت در قصاص نفس داخل مىشود و هر گاه
(٤٣٧)