بودى بايستى كه روز دوشنبه كه وفات پيغمبر وابوبكر در او شده و هر دو اعظم از اويند نيز روز مصيبت باشد، با اينكه صوم او مستحب است، و عرض اعمال در آن روز و روز پنجشنبه مىشود.
بلكه روز عاشورا شايسته است كه روز فرحت و سرور باشد به جهت بركات مخصوصه به آن روز مثل خلق سماوات وارض و خلق آدم و نجات انبياء و هلاك اعداى خدا در او مثل فرعون و قومش، و به جهت استحباب صوم او و كثرت فضايل صيام در او، و اگر اين روز روز مصيب بودى بر صحابه و تابعين با كمال قرب و شدت اختصاص ايشان مشتبه نمىشد، و هيچ كس از ايشان چنين نكرده.
اين خلاصه كلام اين دشمن خدا و رسول است، و اين كلام در ظهور فساد و شناعت اگر چه همچنان است كه هيج مسلم متدينى شك در بطلان او ندارد، و آنچه ما جا بجا در اين شرح ياد كرده ايم كافى در ابطال اوست [ليكن ظ] محض اتمام حجت وازاحه علت در اين مقام اجمالا متعرض او مىشويم:
اما اينكه گفته روزى است مبارك كه خداى تعالى او را براى قتل سبط نبى خود اختيار فرموده تدليسى است كه عوام را فريب مىدهد و الا بر هوشمند حقيقت شناس حال او معلوم است، و هيچ كس گمان نمىكند كه شرافت روز سبب قتل پيغمبران وابناء ايشان در او باشد و همه كس آن روز را كه پدر يا مادر يا فرزندى يا برادرى يا خويشاوندى يا دوستى از ايشان در او رفته باشد البته نحس مىشمارند، و با تشأم وتطير مىكنند، و اين مطلب محتاج به برهان نيست.
و اما اينكه گفته اگر چنين بود بايد روز دو شنبه روز نحسى باشد، اولا فرق است بين اينكه روز در سالى يك دفعه باشد چون عاشورا و اشباه او يادر هر هفته باشد مثل دوشنبه ونقض صحيح نيست، و از اين جهت روز بيست و هشتم صفر كه وفات سيد انبيا است نزد شيعيان عزاى اعظم است، و از جميع آن آداب كه