وهو يعلم انكم تتولون وتتبرؤن من اعداءنا (1).
نيز وجهى ندارد، چه بعد از غض بصر از ضعف طريق خبر مقتضاى تأمل او آنست كه كسى مجاهره و مبارزه به عداوت پيغمبر و آل نتواند كرد، بلكه اعلان به عداوت شيعه ايشان مىكند تا بالاخره راجع به ايشان شود، و البته اين گروه نواصبند، ولي كلام در صغرى است، چه غالبا عوام عامه با خاصة اين عداوت ندارند، بلكه عداوت ايشات به جهت برائت از صحابه است، كه به گمان ايشان اعداء آل محمد نيستند، لهذا خود لعن اعداء آل محمد را ملتزمند، ونزاع صغروى با ما دارند، اگر چه ما بعون الله تعالى اثبات مقدمه ممنوعه را از كتب خود ايشان كرده ايم، ولى الزام ما دخلى به اعتقاد فعلى ايشان ندارد، و اگر فرضا عداوتى كامن داشته باشند چون كاشف ندارد ما نمىتوانيم معامله كفر با ايشان بكنيم، بلكه مناط اعلان و اظهار است چنانچه در اخبار او را كاشف از تدين واقعى اعتبار كرده اند به شرحى كه اشاره به او شد، و اخبار وارده در كفر مطلق اهل خلاف چون معارض هستند به اخبار وارده در معامله اسلام با ايشان از طهارت و جواز معاشرت ومواكلت وحل مناكحت ومصاحرت واكل ذبايح ايشان، و اخبار متظافرة - بلكه متواتره وارده در فرق بين اسلام و ايمان - مبثوثه در مطاوي كتب اخبار سيما كتاب جليل القدر علظيم الشأن (كافى) در باب معقود براى همين معنى باسيره قطعيه مستمرة محققة كه مجال ترديد وتشكيك به هيچ وجه ندارد، و منزل مىشوند بر كفر باطنى، چه مانعى ندارد احكام كفار به حسب اختلاف اقسام مختلف شوند، و اين معنى في الجملة بين فريقين مسلم است، و طايفهاى از عبارات فقهاء در موارد خاصه مشعر به اين فرق هست، و از عبارت شيخ در