و وقوع نظير اين وقايع در زمان ما شده، چنانچه والد محقق من قدس سره خبر داد مرا از شيخ فقيه فاضل شيخ عبد الحسين طهرانى قدس سرهما كه وقتى به حله رفته بود اتفاق چنان افتاد كه درختى را قطع كرده بودند و طولا او را به منشار تنصيف كردند در باطن او در هر شقى منقوش بود " لا إله الا الله محمد رسول الله على ولى الله " و من خود در طهران قطعه الماس كوچكى ديدم كه به قدر نصف عدسى بيش نيست و در باطن او بر وجهى كه هر كه به بيند قطع مىكند كه به صناعت نيست منوقش بود لفظ مبارك على به ياء معكوس با كلمه كوچكى كه ظاهرا لفظ ياء باشد كه مجموع يا على بشود، و از اين قبيل قصص در سير و تواريخ بسيار ديده شده، از آن جمله در (نفح الطيب) از كتاب (نشق الازهار) نقل كرده كه در جامع قرطبه سه عمود از رخام احمر است كه بر يكى مكتوب است اسم محمد و بر ديگرى صورت عصاى موسى و اهل كهف، و بر سومى صورت غراب نوح و هر سه به خلق خداى تعالى است نه به صنعت صانعى.
بالجملة غرض استيفاى اين باب نيست بلكه استيناس براى قصه مذكوره در كلام صاحب (تذكره) بود، و به همين قدر كفايت است، ومتتبع مطلع را امكان تأليف رساله اى در اين باب هست.
و در (صواعق محرقه) احمد بن حجر هيثمى شافعى مكى مذكور است از ام سلمه نقل كرده كه در شب قتل حسين شنيدم كه قائلى مىگفت: ايها القاتلون جهلا حسينا... الى آخره (1) و از سيره ملا عمر نقل كرده كه على عليه السلام در كربلا