كتب لغت نديدم ولى اين استعمال حجت است، و از اين قبيل ألفاظ كه لغويين ذكر نكرده اند در فصيح لغت و متن عربيت بسيار است كه نمىتوان احصا كرد، و ما مكرر اشاره كرده ايم كه ألفاظ ائمه عليهم السلام بر مشرب ادبا حجتند خصوصا صادقين عليهما السلام فصاعدا چه آنها در طبقه اشخاصى هستند كه احتجاج بأقوال ايشان مىشود مثل كميت ومعاصرينش، ورواة اخبار ما كمتر از عبد الرحمن بن اخى الاصمعى واصمعى ناصبى وأبو عبيده خارجى لواطه كن نبوده اند، پس مانع از استدلال واحتجاج ندارد جز عدم التفات باصول لغت وتقليد لغويين بى بصيرت والله العاصم.
قوله عليه السلام (ومؤنة) الى آخره اشتقاق اين لفظ از (مان) است ووزن او فعلولة است ولهذا جمع او مؤن آمده مثل سفن، و احتمال اشتقاق از (آن) تا وزن مفعوله شود مثل مقوله وجهى ندارد (1).
قوله عليه السلام (واصرفني) اين كلام مبنى بر آنست كه آدمى كه دعا مىكند و روى دلش را متوجه مقصود حقيقى كرده گويا سفرى كرده و مسافتى طى كرده، و انصراف و انقلابى براى او لازم است، وباين اعتبار تصريح شده در دعاى أبو حمزه كه فرموده (وان الراحل اليك قريب المسافة) و به اين ملاحظه در اين دعا و دعاهاى ديگر كه در حال حضر