رضى ومهيار وابو فراس نوشته، و از شهاب خفاجى اين مذهب معلوم مىشود و خالى از قوت نيست، و تحقيق او در محلش بشرح مستوفى به قدر حوصله واستعداد و اطلاع اين بى بضاعت شده.
بالجملة بر فرض تسليم غلطيت استعمال تتايع در خير استعمال تتابع در شر غلط نيست، و مقصود مدعى تصحيف ووهم اينست، و احتمال اينكه تصحيف باشد وحادث بعيد است، چه در نسخ معتبره قديمه آنچه ديده شده با باء موحده است و البته باياء مثناة خواندن مجزى نيست، بلى اگر كسى احتياط كند و جمع نمايد به احتمال اينكه لفظ روايت باياء باشد ولا اقل به جهت خروج از خلاف اين محقق يگانه و دانشمند فرزانه كه گروهى استاد البشرش دانند و طايفه معلم ثالثش خوانند البته اقرب بصواب واوفق بطلب ثواب است والله اعلم.
وما اگر چه در اين شرح جابجا جمله وافيه از ادله لعن را عقلا ونقلا وسنة وكتابا ياد كرديم ولى در اين موضع به جهت اداى حق او يكى دو حديث در ثواب لعن بر قاتلان سيد الشهداء ذكر مىكنيم چه ادله سابقه را در لعنت وتحريض بر لعن آن مقدار مدخليت نيست كه اخبار مخبره از ثواب جزيل را است.
در (عيون) و (امالى) سند به حضرت رضا عليه السلام مىرساند كه به ريان بين شبيب فرمود اگر خواستار آن باشى كه در غرفهاى بهشتى همنشين پيغمبر وآل او شوى لعن بر قتله حسين كن، و اگر بخواهى ثواب شهيدان در ركاب حسين را دريابى هر وقت كه ياد حسين كنى بگوى (يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما) (1).
يعنى از روى حقيقت تمنى حضور كربلا و شهادت با اصحاب محبت وولا كن و بگوى كاش من نيز با ايشان بودم تا به رستگارى أبد فايز مىشدم.
و در (كامل الزيارة) از داود رقى نقل مىكند كه در حضرت امام صادق عليه السلام