و استعمال اعم از حقيقت است، و دانستى كه احتمال حقيقت بودن در اين مقام متمشى نيست علاوه بر اينكه نفس عبارت (قاموس) منادى به خلاف دعوى او است، چه بعد از عبارات مذكوره گفته: " لانهم نصبوا له اى عادوه " چه صريح اين كلام اينست كه استعمال از باب اطلاق كلي بر فرد است، نه از جهت اخذ خصوصيت در مفهوم لفظ و تفسير نصب به معاداة به جهت افاده حاصل معنى است، و تقريب دلالت آنست كه ما بيان كرديم، و از همين جا معلوم مىشود كه آنكه به مجاز ملتزم شده از جهت آنست كه اطلاق كلى را بر فرد مجاز دانسته و غفلت از تحقيق متأخرين اصوليين كرده كه حقيقت است، ولي حقيقت بودن به اين وجه فايده به حال صاحب (حدائق) ندارد، چه غرض او اخذ خصوصيت مبغوض است در مفهوم حقيقى لفظ، و حال او ظاهر شد.
جرى: به معنى روان شدن است، و از راغب حكايت شده كه " الجرى المر السريع واصله في الماء ونحوه " و گاه كنايه از استمرار شود به جهت آنكه فعلى كه منقطع شود جريان ندارد، و استعمال او در جري فرس وجري سفينه وساى مواضع استعمال بر سبيل تشبيه است يا توسع، و كنيز را كه جاريه مىگويند هم به جهت اينست كه جارى در خدمت است، در (مصباح) مىگويد " الجارية السفينة سميت بذلك لجريانها في البحر، ومنه قيل للامة جارية على التشبيه لجريانها مستسخرة في اشغال مواليها، والاصل فيها الشابة لخفتها، ثم توسعوا فيها حتى سموا كل امة جارية وان كانت عجوزا لا تقدر على السعى تسمية بما كانت عليه " ومحكى از (محيط) اينست كه " انما سميت جارية لانها تجرى في الحوائج " ودر (اساس) گفته " وسميت الجارية لانهها تستجرى في الخدمة " ومحكى از (مهذب) و (قانون اللغة) نيز اينست، ودر بعض كتب لغت تعبير شده از جاريه به " قينة " به قاف وباء مثناة تحتيه ونون كه مؤنث قين است وبه معنى أمه است، چنانچه