و شرح او چنانست كه اشاره كرديم كه متعلق بشكر نعمت است پس ناچار بايد بر ملايم واقع شود چنانچه صبر بر نا ملايم است، و اين سر حديث معروف است كه (الايمان نصف صبر و نصف شكر) چه آدمى در هيچ حال از ملايم و يا ناملايمى خالى نيست، پس گاه بايد صبر كند و گاه شكر، و صبر مقابل جزع است، و شكر مقابل كفران كه نوعى از كفر است قال تعالى (لئن شكرتم لازيدنكم ولئن كفرتم ان عذابي لشديد) [17 ابراهيم 14] و چون مقابل شكر بدتر است پس خود شكر از درجه صبر عالى تر خواهد بود، و اين در اول مرتبه سلوك انسانيت است، و چون چند مرقاة در اين سلم بالا روند به حدى رسند كه آنچه از او آيد نعمت بينند اگر چه مصيبت و شدتى باشد و آن ثمره محبت است و مقتضاى عدم انكار چه به باطن و چه به ظاهر چنانچه در اخبار وارد است كه:
جابر عبد الله الانصارى در آخر عمر خود كه به پيرى و ضعف و عجز مبتلا شده بود امام محمد باقر عليه السلام به عيادت وى تشريف قدوم ارزانى فرمود و از حال او سؤال كرد گفت در حالتيم كه پيرى از جوانى و بيمارى از تندرستى و مرگ از زندگانى را دوستر دارم و حيات را بر مرگ نمىگزينم.
امام عليه السلام فرمود من بارى چنانم كه اگر مرا پير دارد پيرى دوست دارم، و اگر برنا دارد برنائى، و اگر بيمار دارد بيمارى، و اگر تندرست دارد تندرستى، و اگر مرگ دهد مرگ، و اگر زندگى بخشد زندگى، جابر چون اين سخن از آن حضرت شنيد بر روى آن حضرت بوسه داد و گفت صدق رسول الله كه مرا گفت تو يكى از فرزندان من [را] ميبينى هم نام من (يبقر العلم كما يبقر الثور الارض) (1).