پس با اتفاق اين جماع منع زمخشرى وابن قيم چه وجه دارد؟ حاصل سخن بى پرده و سر باز اين است كه چون شيعه چنين مىكنند با اينكه كتاب و سنت و عقل واجماع شاهد جواز ورجحان است بايد ترك كرد، اگر چنين است كه التزام طايفه به احسان به اهل بيت و تجليل اينها موجب التزام ترك او شود، پس خوب است جميع فرائض و سنن را به همين جهت اجتناب نمايند.
و محمد محبى شامى كه از فضلاى اين طايفه است در (تاريخ خلاصة الاثر) تصريح به اين عناد و تعصب كرده، و پرده از روى كار بر داشته در ذيل شعرى كه از عبد الرحيم بن تاج الدين دمشقى در ترجمه او نقل مىكند - وهو هذا: (1).
ان الفتى العالم مع علمه * تراه محروما من العالم مثل اليد اليمنى لفضل بها * قد معنت من زينة الخاتم - مىگويد تختم به يسار در واقعه تحكيم حادث شد، گاهى كه عمرو بن عاص خطبه خواند و گفت من خلافت را از علي خلع كردم، چنانچه خاتم خود را از دست راست خلع كردم، و قرار خلافت را در معاويه دادم چنانچه گذاشتم خاتم را در دست چپ خودم، پس سنت عمرو در عموم مردم باقى ماند، ولى پيغمبر و خلفاى راشدين تختم به يمين مىكردند، وفقهاى ما از آن جمله بيرجندي در كتاب (كشف) گفته تختم به يسار بايد كرد، گفته شده به يمين، لكن آن شعار روافض است، و واجب است از آن احتراز كردن.