اينست كه اختلاف صيغه و زيادت حروف در لغت بى نكته نباشد، اگر چند علماء غالبا به اين معنى در باب مفاعله تصريح نكرده اند، ولى كليه قانون لغات و خصوصيات كلمات مهره فن واساطين صناعت در دست است، و آنها مقوى اين خيال ومقرب اين احتمالند، اين همه بر فرض آنست كه ولى در لغت به معنى احب استعمال شده باشد، ولي بعضيي نفيي كرده اند، و بنابر اين استعمال موالات وتولى در محبت به ملاحظه ملازمه تأكد قربى است كه مدلول صيغه است با محبت وعليهذا ولي مأخوذ از موالات است مثل بديع از ابداع، و اين كلام في الجمله جاى مناقشه و تأمل دارد، اگر چه متبع در هر حال استعمال است، والله العالم.
نصب: در اصل لغت به معنى بر پاى داشتن چيزى است، و اكثر معانى اين لفظ از قبيل نصب نحوى، و نصب به معنى غناى مخصوص، و نصيب به معنى سهم، و نصاب به معنى حد، و نصب به معنى معبود باطال راجع به اين استعمال است، و از وجوه او است اينكه مىگويند نصب له العداوة، يا نصب له الحرب، يا ناصبه العداوة، و از فروع اين استعمال اخير است نصب به معنى عداوت امير المؤمنين عليه السلام نه اينكه معنى لغوى اصلى باشد، چه معقول نيست كه اضافه به مضاف اليه جزئى حقيقى متأجر الوجود به سنين متطاوله از زمان وضع ملحوظ واضع باشد، و لفظى براى او وضع كند با اينكه نصب به معنى عداوت به هيچ وجه نيست بلكه استعمالى است به حذف متعلق كه عداوت باشد، و به كثرت استعمال ظهورى يافته، و مراد بعض لغويين كه فتهاند مجاز است اينست كه ما تحقيق كرديم، و از اينجا معلوم مىشود كه آنچه صاحب (حدايق) تخيل كرده - كه نصب در لغت حقيقت در تدين به بغض امير المؤمنين است به استناد به ظاهر عبارت (قاموس) كه گفتهاند " النواصب والناصبيه و اهل النصب المتدينون ببغضة بعلي " - وجهى ندارد، چه وظيفه لغوى جز بيان جزئيات مورد استعمال نيست