بار راشد تابع للحق فوليتهما، ثم جئتني انت وهذا وانتما جميع وامركما واحد فقلتما ادفعها الينا فقلت ان شئت دفعتها اليكما على ان عليكم عهد الله ان تعملا فيها بالذي كان يعمل رسول الله (ص) فاخدتماها بذلك قال اكذلك؟ قالا: نعم قال ثم جئتماني لاقضي بينكما ولا والله لا اقضي بينكما بغير ذلك حتى تقوم الساعة فان عجزتما فرداها علي (1) انتهى بالفاظه في اول طريقى مسلم.
از اين حديث كه بر طريقه اهل سنت مكانت نصوص كتاب مبين دارد چند جا طعن بر خليفه محترم ايشان وارد ميايد كه بعضى موجب كذب كه موجب صفات اربعه مذكوره، و ديگرى موجب كفر است، هم مجوز لعن:
اما كذب دعوى او است كه خود وتيم ولى پيغمبر بودند با اينكه به اتفاق در زمان رسول خداى هر دو مأمور اسامه بودند، چنانچه خواهى شنيد.
و اما غدر واثم و خيانت و كذب كه به اعتراف او بشهادت عباس وامير المؤمنين كه از افاضل عترت ورؤساء امتند ثابت شده، و هيچ مسلمانى نيست كه بشهادت اين دو نفر حكم نكند، و اين نسبت كه عدى به ايشان داد در حضور اوس وعبد الرحمن وسعد ونعثل وزبير بود، نه اينها استيحاشى كردند و نه امير المؤمنين وعباس تنصل واعتذارى جستند با وجود اين مىگوئيم عدى كه اين نسبت را به اين دو نفر داد راست گو بود يا دروغگو اگر راست گو بود به حكم اين شهادت حال او معلوم است و اگر دروغگو بوده هم حالش ظاهر است به اعتراف خصم و مشمول كريمه (فنجعل لعنة الله على الكاذبين) [61 آل عمران 3] خواهد شد.
و اما كفر از آنجا معلوم مىشود كه بطريق استخفاف واستهانت اسم شريف پيغمبر و فاطمه را برده و به عباس گفته تو آمدى ارث برادر زاده ات را خواستى و اين آمد ارث زنش را از پدرش خواست و اين نه چندان بى ادبى است كه مسلمى