جاى ضعيف است و در محلى غنى صرف، و در محل ديگر فقير بحت است، لهذا بحسب اختلاف مراتب او و تفاوت مدارجش به غنا و فقر و كمال و نقص و شدت و ضعف و اصليت و ظليت آثار او نيز مختلف مىشود، پس در كجا علم عين ذات وقوي و شديد وكامل بلكه غير متناهى الشدة است، و در جاى ديگر غايت ضعف و نهايت نقصان و تمام ظليت است، اگر چه در هر دو جا علم باشد، و از اين بيان معلوم مىشود كه كليه اشياء بهره اى از اين صفات و نمونهاى از اين معانى دارند، و هيچ چيز نيست كه به قدر حظ خود از وجود و به اندازه نصيب خويش از تحقق قسمتى از عوارض حقايق وجوديه نداشته باشد.
اگر خواهى كه گردد بر تو آسان * وان من شئ را يگدم فرو خوان وكريمه " قالوا انطقنا الله الذي انطق كل شئ " [21 فصلت 44] اشعار به اين معنى دارد، و حكماى اشراق اگر چه اين قاعده را به اين عموم ذكر نكرده اند ولى طايفهاى از ايشان و از ديگران قايل شدهاند به اينكه حيوانات مدرك كلياتند چنانچه در افاعيل آنها از تدابير مگس عسل و هندسه ابابيل از ساختن خانه و ساير عجايب افعال آنها معلوم هر عاقل - غير مسبوق الذهن بشبهه - مىشود، بلكه در نباتات قائل به حظ ضعيفى از شعر شده اند، چنانچه از انصراف و توجه ريشهء درختى كه بر لب نهر كاشته باشند بسوى نهر و از ميل شاخ هاى او به جانب آب و از ملاحظه حال درخت خرما كه به جائى رسيده كه بعضى ادعاء كرده اند در او حالت عشق ديده اند، و از التفات به حال درخت انگور كه بر ديوارى شاخهاى او بالا رود چون تمام شود به جانب ديگر ديوار بر گردد، واعجب از همه درخت كدو است كه شاخههاى او كه قريب به ديوار مىشود هنوز به ديوار نرسيده از آن جانب بر مىگردد و متوجه طرف ديگر مىشود، از جمله اينها معلوم مىشود كه في الجملة شعورى دارند، و اين قول مرضى حضرت استاد البشر و عقل حادى عشر خواجه