نبى على الظاهر مأخوذ از نبأ به معنى خبر است و نبوت در اصل نبوئت بود مثل مروئد و مروت و اشتقاق از نبأ به معنى ارتفع خلاف ظاهر است و قرائت نافع در تمام قرآن نبئ به همزه است و ما اگر قرائات را متواتر از پيغمبر ندانيم چنانچه مشهور مىدانند بلكه دعوى اجماع در كلام اساطين از قبيل علامه وشهيدين ومحقق ثانى وغيرهم بر او شده بلكه در (روض) و (مقاصد العلية) دعوى اجماع علماء بر نقل اجماع بر او شده ليكن شكى نيست كه قرائات از قراء سبعه متواتر است و همه بر طبق قوانين عربيت و موافق قواعد نحو و صرف و لغت است پس قرائت نبى دليل صحت اشتقاق او از نبأ است و احتمال تعدد اين لفظ كه گاهى از نبوت كه ناقص واوى است مشتق باشد و گاهى از نبأ و هر دو به يك معنى اطلاق شوند نه چندان بعيد است كه بتوان شرح داد و فرق بين نبى و رسول به اعتبار ملاحظه كتاب و شرع داشتن است در دوم پس نبى اعم خواهد بود.
كل: بر دو وجه استعمال مىشود يكى عموم مجموعى كه موضع قضيه وملحوظ بالاستقلال باشد و ديگرى عموم مرآتى كه سور وآينه سراپا نماى افراد عموم مضاف اليه باشد و ظاهر از او في الجمله با قطع نظر از قرائن محفوفه به كلام معنى ثانى است.
موطن: جاى باش چيزى است چنانچه در (منتهى الادب) است و اين معنى موافق (قاموس) و (صحاح) است و از عبارت (اساس البلاغة) معلوم مىشود كه حقيقت وطن رخت اقامت انداختن در جائى است چنانچه معروف در معناى او همين است و استعمال او در مواضع ديگر مثل مواطن حرب و مواطن نسك در حج تجوزى است مبنى بر ادعاى اينكه در اين مقامات ثبات و قرار مطلوب است بر وجهى كه تعبير از آنها به موطن مىشود و اين معنى ادق والطف و با ظواهر استعمالات