با اينكه ما هم در ذكر معاصى صحابه بظواهر كتاب مىتوانيم استناد كنيم خداى تعالى مىفرمايد (فان بغت أحديهما على الاخرى فقاتلوا التي تبغي حتى تفيئ الى أمر الله) [9 الحجرات 49] وهم فرموده (لا تجد قوما يوادون من حاد الله...) [22 المجادلة 58] وهم فرموده (وأطيعوا الله وأطيعوا الرسول و اولى الامر منكم) [92 المائدة 5] و چون ما را مقاتلت ياغيان ايشان كه أصحاب جمل وصفينند ممكن نيست برائت ايشان را - بدل مقاتلت - فريضه مىشماريم، اين خلاصه كلام اين شخص زيدى است.
والحق كلامى متين ومتقن و بر قانون مناظره و از روى كمال ديانت و تمام نظر و اطلاع است، و بعد از ملاحظه او حجتى در امساك از سب صحابه از قبيل معاويه واضراب او نخواهد داشت، اگر چه به حكم انصاف مىگوئيم كه لعن معاويه محتاج به دليل نيست، چه هر كس تأمل او و پدر و مادر و فرزند او را بكند بالمجبوريه او را لعن خواهد كرد، وقد أجاد الحكيم السنائى زاد الله أسنائه حيث قال:
داستان پسر هند مگر نشنيدى كه از او و سه كس او به پيمبر چه رسيد پدر او در دندان پيمبر به شكست مادر او جگر عم پيمبر بمكيد او بنا حق حق داماد پيمبر به ستاد پسر او سر فرزند پيمبر ببريد بر چنين قوم تو لعنت نكنى شرمت باد لعن الله يزيدا وعلى آل يزيد تنبيه اهل سنت از ضيق مجال وغايت اضطرار خواستند براى معاويه اختراع منقبتى كنند به هيچ وجه نتوانستند چنانچه در رساله (صمصام قاطع) از عبد الحق دهلوى در شرح (سفر السعادة) حكايت كرده كه در باب فضايل معاويه حديثى صحيح ثابت نشده، وگفتهاند آنچه ثابت شده است كتابت او است در حضرت رسالت