و از (مسند رويانى) روايت مىكند كه ابو الدرداء گفت سمعت النبي يقول اول من يبدل سنتى رجل من بنى اميه يقال له يزيد (2).
و اخبار لعن يزيد را بالخصوص در شرح فقره سابقه شنيدى و ادله جواز لعن او را در كلام آن شخص زيدى مشروحا ديدى (1) و سزاوار چنان مىنمود كه در امت پيغمبر خلافى واقع نشود در اينكه اگر كسى جگر گوشه او را بكشد و عيال او را اسير كند و به اطراف و نواحى چون اسيران كفار بى رعايت احترام بگرداند، و آنچه شايسته هيچ مسلمى نيست در حق ايشان بكند، البته چنين كس سزاوار لعن است با وجود اين:
غزالى - كه لاف متابعت شريعت پيغمبر مىزند بلكه دعوى وصول و شهود دارد خود را سر چشمه علم و عمل و و اصل به اقصى مراتب منى و اهل مىداند - از خداى و رسولش شرم نكرده منع اكيد و تحريم شديد از لعن يزيد كرده گروهى بعد از او از نواصب كه اين كينه ديرينه در خزينه سينه داشتند و جرأت اظهار نمىكردند و از سر پوشيده بر زبان آورده اظهار تخلف از عترت نموده تحريم لعن يزيد مينمايند، چنانچه در مدت اقامت سامرا از جماعتى از قضاة و متعصبين اين طايفه ديده و شنيده شده، اكنون صواب آنست كه به جهت رسوائى اين پير ضال كه عمده اهل جهل و ضلال است كلام او را نقل كنيم و به جواب شبهه او، و از ثواب لعن او كه سر حلقه اتباع يزيد است عموم اهل ايمان را بهرهور سازيم:
فنقول: قال ابن خلكان في ترجمة علي بن محمد الطبري المشهور به الكياء الهراسى بعد نقل كلام له في المنع عن لعن يزيد سنشير اليه، وقد افتى الامام ابو حامد الغزالى في مثل هذه المسألة به خلاف ذلك، فانه سئل عمن صرح بلعن