شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور (فارسي) - الحاج ميرزا أبي الفضل الطهراني - ج ٢ - الصفحة ٦
چنانچه با آن دو نفر خواهد كرد (1) و بنابراين به هيچ وجه اشكالى باقى نمىماند
(1) در احوال ولى امر در رجعت رسيده است كه مفضل خدمت حضرت صادق (ع) عرض كرد اى آقاى من در اين موقع مهدى به كجا مىرود؟ فرمود:
بسوى مدينة جدم رسول خدا، و از براى آن حضرت در آنجا مقام بزرگى است و ظاهر مىشود سرورى براى مؤمنين و خوارى براى كافرين.
مفضل سؤال كرد امر چگونه است؟ فرمود آن حضرت بر قبر جد خود رسول خدا وارد مىشود و مىگويد اى گروه مردمان اينست قبر جدم؟ مى گويند بلى اى مهدى آل محمد، مىپرسد چه كسانى با او در اينجا دفن شده اند؟ مىگويند دو رفيق او (در روايت نام برده شده است).
حضرت مىفرمايد كيستند؟ (در روايت نام برده شده) چطور اين دو نفر از ميان خلايق دفن شده اند؟ مردم عرض مىكنند چون اينها خليفه رسول خدا بودند و پدر زن ايشان.
حضرت بعد از سه روز دستور ميدهند اينها را بيروت بياورند، آنها را بيرون مىاورند تر و تازه، حضرت مىفرمايند كيست اينها را بشناسد؟ مىگويند ما مىشناسيم سپس مردم شهادت ميدهند كه اينها خودشان هستند و شكى در اين امر نداريم، آنگاه دستور داده مىشود آنها را بر شاخه درخت پوسيده خشكى بياويزند آن درخت سبز مىشود و شاخه و برگ مىدهد، با ديدن اين وضع دوستان آنها همه جمع شده و فرياد بر آورند كه در اثر محبت و دوستى و ولاى اينها رستگار شديم در اين موقع حضرت امر مىفرمايند كه دوستان آنها جدا شوند و برائت خود را از آنها بيان كنند آنها امتناع مىكنند و مىگويند چگونه بيزارى به جوئيم و حال آنكه كرامت ها از ايشان ديديم و بدنشان را ترو و تازه يافتيم و درخت خشك بواسطه اينها سب و خرم شد بلكه از شما بيزارى مىجوئيم.
حضرت امر مىكند به وزيدن باد سياهى بر ايشان و آنها را مثل درخت خرماى از پا افتاد مىگرداند، سپس باذن پروردگار آنها را زنده مىكند و مىخواند برايشان كارهايشان را در هر دور و زمان، از كتك زدن سلمان و افروختن آتش بدرب خانه امير المؤمنين براى سوزاندن حضرت امير و فاطمه زهراء و حسنين و تازيانه زدن به زهراء و لگد زدن به پهلوى او، و سقط شدن محسن، و زهر دادن امام حسن، و كشته شدن امام حسين و اطفال و خويشان و انصار او، و اسير كردن ذرارى رسول خدا، و ريخته شدن هر خونى كه آنها سبب ريختنش بودند...
و تمام ظلم و جورهائى كه از زمان آدم تا ظهور حضرت آنها را مىشمرد و آنها را مسئول آن اعمال قرار مىدهد و آنها اعتراف مىكنند.
در اين موقع حضرت آنها را قصاص مىكند و امر مىفرمايد آتش برافروزند و آنها را با درختى كه بر آن آويزان شدند آتش ميزنند و باد خاكستر آنها را پراكنده كند.
مفضل عرض كرد اى آقاى من اين آخر عذاب آنها است؟ فرمود هيهات بلكه رسول خدا وامير المؤمنين و فاطمه زهراء و حسنين و ائمه و هر مؤمن خالص و هر كافر خالص به دنيا بر گردانده مىشوند براى قصاص. بحار الانوار 53 / 12، شجره طوبى ورقه 122، كتاب على الناس زمان 638.
نكته قابل توجه همان گونه كه رسول خدا سبب نابودى هر بدعت و معصيت وضعيف كردن طرفدارانش گرديد و باعث ترويج كارهاى خوب و تقويت اهلش شد و از اين روى در انجام هر عمل خوب و ترك هر كار زشت شريك گرديد، اين دو نفر هم بواسطه زنده كردنشان هر بدعت و هر كار ناپسند و پشت كردنشان به اعمال خوب و اهلش، شريك شدند در اين كارها.
و بدين جهت حضرت فرمودند تمام گناهان از زمان آدم تا عصر ظهور را ولى امر بيان مى كند و بر آنها ثابت مىكند و براى همه از اين دو قصاص مىكند.
حديث امام علي بن موسى الرضا عليه السلام در اين موضوع
136
141
چند حديث از صحابه از رسول خدا
136
142
خدا قلب كسى را كه ميخواهد پاك قرار دهد ولاية أمير المؤمنين را به او ميشناساند، ونرسيدند ابراهيم وموسى وعيسى بمقام خود مگر با نبوت محمد صلى الله عليه وآله وولاية أمير المؤمنين عليه السلام
139
143
مقصود از زنده بودن بنحوه زندگانى محمد وآل محمد ومردن بمردن آنها
مقام رضا وتسليم پيغمبر صلى الله عليه وآله وائمه معصومين عليهم السلام
388
422
رسول خدا صلى الله عليه وآله وقتى خبر شهيد شدن امام حسين را از جبرئيل ميشنود گريه ميكند وحمد خدا را بجا ميآورد
388
423
امام حسين مجتبى عليه السلام در موقعيكه ابوذر ميگويد فقر را از غنا دوست تر دارم... ميفرمايند بهتر از هر چيز اختيار خدا است ورضا بقضاء او
388
424
امام حسين عليه السلام ميفرمايد ما راضى ميشويم بآنچه را كه دوست ميدارد ورضانا اهل البيت رضا الله
389
425
امام زين العابدين ميفرمايد ما اهلبيت اطاعت ميكنيم خدا را در ملايمات وستايش ميكنيم او را در نا ملايمات
389
426
امام محمد باقر ميفرمايند ميخوانيم خدا را در ملايمات وراضى بقضاء او ميشويم در نا ملايمات
389
427
حضرت زينب سلام الله عليها - در جواب گفته ابن زياد كيف رأيت صنع الله باخيك - ميفرمايد ما رأيت الاجميلا هؤلاء كتب الله عليهم القتل فبرزوا الى مضاجعهم يعنى نديدم مگر زيبائى را... وفرمود الحمد لله الذي ختم لاولنا بالسعاده ولاخرنا بالشهادة