وعز قدره - و لفظ علم موضوع براى آن قدر مشترك بين مراتب ثلث است، و خصوصيات علل و معلولات و لوازم و حدود از حاق موضوع له بيرون است.
و هم چنين رحمت اسم مرتبه خاصه درجه مخصوصه است كه مستلزم فضل و احسان بر ديگران مىشود، غاية الامر اينكه در بشر اين عمل منبعث از صفت جسمانيه است كه رقت قلب باشد، و اين معنى كلام بعض محققين است كه گفته " العوالم متطابقة فما وجد في الادنى من الصفات الكمالية يوجد في الاعلى على وجه اشرف وارفع وابسط ".
و اختصاص كلام لغويين يا به جهت قصور علم و ضيق صدر و عدم سعه دائره تعقل است، چنانچه مترقب از امثال ايشان است از حيث لغويت ايشان يا به جهت آنست كه از ذكر شئ به ذكر لوازم او قناعت كردند، چون بيش از اين لازم التعرض نبود يا بيش از اين نيافتهاند، و ما اختلاف اهل لغت را در معنى لفظ واحد يا كثرت معانى لفظ واحد را در كلام بعضى منزل بر اين كرده ايم، و به ملاحظه اين سر و بعض اسرار ديگر بابى واسع در فهم لغت و اجتهاد در تعيين معانى الفاظ مفتوح مىشود كه مخصوص به ارباب قرايح لطيفه و اذهان دقيقه از ممارسين متأمل در مجارى استعمالات ومطلعين بر اساليب لغت عرب است، والله الموفق لكل خير.
و در اين مقام اشگالى ديگر است كه با عموم رحمت كه صريح عقل و نقل است، و " وسعت رحمته كل شئ " از شواهد او است طلب نيل رحمت چه معنى دارد؟ و جواب آنست كه رحمت الهيه بر دو قسم است:
يكى عام است و او هر چه اسم شئ و موجود بر او مطلق مىشود داخل در حيطه او شده حتى عدم به اعتبار وجود ذهنى كه مفهوم او دارد، و اين رحمت است كه سبقت بر غضب دارد در جميع اشياء بلكه خود غضب هم مرحوم بوجود است.