و به نفض ابرامه، فيا عجبا من تهافت قوليه وتنافر كلاميه، و از اين جهت است كه بعضى نسبت تشيع به او داده اند، بلكه مىگويند با سيد اجل مرتضى - رضى الله عنه - ملاقات كرده و ايمان آورده، و اين شعر را نسبت به او داده اند:
يار بر من عرض ايمان كرد و رفت پير كبرى را مسلمان كرد و رفت و تولد غزالى سالها بعد از وفات سيد است لهذا احتمال داده اند كه مراد سيد مرتضى رازى صاحب (تبصرة العوام) باشد، و چنان به خاطر دارم كه فاضل محقق آقاى كرمانشاهى ابن الاستاد الاعظم در (مقامع) انتصارى از اين احتمال فرموده و سيد محقق شهيد - بر عادت جاريه خود در تكثير عدد شيعه در مقابل دعوى باطل اهل سنت كه نسبت اختراع اين مذهب را به صفويه داده اند - وى را از علماء شيعه بشمار آورده، و آن محقق دانشمند اگر چه در اين كار معذور، و البته در حضرت اجداد اطهار مأجور است، ولى به حمد الله ما را حاجت به غزالى نيست، چه صد چون غزالى از حكماء راسخين و عرفاى شامخين وفقهاء راشدين و صلحاى زاهدين در علماى شيعه هستند، چه حاجت به بودن چون اوئى.
در طايفهاى كه مثل استاد البشر خواجه نصير - رضي الله عنه - باشد كه مؤالف و مخالف طوعا وكرها او را به استادى مسلم دارند گاهى افضل المحققين لقبش ميدهند، و وقتى عقل حادى عشرش مىخوانند، و جائى سلطان الفقهاء والحكماء والوزرائش مىنامند، چنانچه در اجازه شهيد ثانى براى حسين بن عبد الصمد والد شيخ بهائى است، و موضعى در حق او مىگويند افضل أهل عصره في العلوم العقلية والنقلية چنانچه علامة و محقق ثانى در حق وى شهادت داده اند.
و گاهى در باره او مىگويند أفضل من شاهدناه في الاخلاق چنانچه علامه در اجازه بنى زهره فرموده، و مصنف زيج خاقانى كه بنام ميرزا لغ به يك تصنيف