كه در مقام نصرت و خون خواهى ايشان بر آيد و در اين مقام اضافه به خود كرده به اين ملاحظه كه چون از شيعه ايشان است ظلم بر ايشان بر او واقع شده به جهت اتصال فطرى كه با ايشان دارد، و رسم است كه عشيره واتباع امور واقعه بر رؤساء يا اقرباء خود را به خود نسبت ميدهند و مىگويند چنين كرديم و چنين شنيديم، و اين سنت مطرده وقاعده مستمره است در باب تعبير در عرب و عجم، و يا به اعتبار اينست كه واقعا برخود او ظلم شده و خون او هم ريخته شده بواسطه ظلمى كه بر أهل بيت واقع شده، چه اگر دولت حق ظاهر بود و باطل غلبه نمىكرد بى اعتدالى در وجه الارض واقع نمىشد، و اين همه سفك دماء وهتك اعراض ونهب اموال وسلب نفوس هرگز دست نمىداد (1).
(٦٢)