هست چون معاوية آز كه به خاك از تو دست بردارد باز در مختصر (ربيع الابرار) كه موسوم به (روض الاخبار) است مىگويد كانت العرب لا يعرف الالوان انما طعامهم اللحم يطبخ بماء وملح حتى كان زمن معاوية فاتخذ الالوان وتنوق فيها، و ما شبع مع كثرة الوانه لدعاء رسول الله.
و عجب است كه مسلم در (صحيح) خود اين خبر را نقل كرده، و احاديثى چند نقل كرده متقاربة المضمون كه رسول خداى فرمود خدايا من بشرى هستم كه عرضه رضا و غضبم اگر بر امت خود نفرينى كنم او را رحمت و بركت براى ايشان كن.
و اين فقره ظاهر است كه وضع شده به جهت اصلاح حال معاويه - ولن يصلح العطار ما افسد الدهر - چه نمىتواند شد كه پيغمبر معصوم از خلل وزلل بر كسى نفرين كند و نفرين او بركت و رحمت براى او باشد، و البته آن وجود قدسى و هيكل نورانى به اتمام تجرد و كمال تأله بر كسى بى استحقاق غضب نخواهد كرد، چنانچه صريح (ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحي يوحى) [4 النجم 53] دليل عموم اين دعوى است، بر فرض تسليم صدق اين اخبار به جهت جدل مىگوئيم اگر راست باشد بايد معاويه و حكم از امت بيرون باشند، چه اثر دعاى آن جناب در حق هر دو ظاهر شد به بدى، چنانچه در حال حكم گذشت (1) و از يافعى و زمخشرى و صاحب (روض الاخيار) وابن حجه وغيرهم در حق معاويه شنيدى (2) بنابر اين بايد اين دو نفر از كافران باشند، و شدت اهتمام عثمان به حال حكم و برگردانيدن او به مدينه كشف از حال او خواهد كرد، والحر يكفيه الاشارة.
و در (نهج الحق) از ابن عمر روايت كرده كه به حضرت پيغمبر آمدم